نا-ظفرمندیِ توسعه: اربابِ مردم یا نمایندۀ آن‌ها؟

تأملی در رفتارشناسیِ نماینده گچساران، به هنگامِ کلنگ‌زنیِ یک پروژه‌ی خصوصی

نا-ظفرمندیِ توسعه: اربابِ مردم یا نمایندۀ آن‌ها؟

افتونیوز|  حسین موسوی

نمی‌توانیم بپرسیم چه "شهری" می‌خواهیم، بی‌آنکه بپرسیم چه نوع "مردمی" می‌خواهیم باشیم. (دیوید هاروی)

اخیراً آیین کلنگ‌زنیِ پروژه‌ای مربوط به یک طرح خصوصی در گچساران برگزار شده است. آن‌گونه که برخی دوستان روایت می‌کنند، گویی تعدادی از جوان‌های حاضر در طرح، با اعتراض بسیار نسبت به عملکرد نماینده درخواستِ اشتغال خود را داشته‌اند و همین نیز حاشیه‌هایی را در این جلسه به همراه داشته است. اینکه اتفاقِ رخ داده نتیجه تلاش مخالفان آقای تاجگردون بوده یا صرفاً پدیده‌ای طبیعی است که ازاین‌پس نیز به کررات شاهد آن خواهیم بود، چندان روشن نیست. مسئله به نکاتی بازمی‌گردد که آقای تاجگردون در آن جلسه بر زبان رانده و به‌سوی مخاطبان خود پرتاب می‌کند. نکاتی که این روزها در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌چرخد.

تاجگردون توضیح می‌دهد که برای من کاری ندارد که همان تهران بمانم و گچساران نیایم. می‌گوید تهدید نکنید چون با من هیچ کاری نمی‌توانید بکنید چراکه نماینده‌ام و مصونیت دارم. می‌گوید حضرت علی هم نتوانست عدالت را برقرار کند. او می‌گوید اگر این رفتار را ادامه دهید، شما را رها خواهم کرد. (نقل به مضمون)

شوربختانه وضعیت شهرستان‌ها به نحوی است که افراد سعی می‌کنند به هر نحو که شده مواضع سیاسی خود را مخفی کنند یا تا آنجا به سیاست ورود کنند که به منافع‌شان آسیبی نرسد. هراس از هژمونی تاجگردون در آن مناطق باعث شده که نیروهای منتقد او یا به هیئتِ شعبده‌بازهای سیاسیِ گروه‌های راست‌گرا درآیند یا اساساً چندان‌که بایدوشاید، با او سرشاخ نشوند.

عدم حمایت جریانی و حزبی اصلاح‌طلبان از تاجگردون و اختلافات درونی و بیرونی آن‌ها نیز باعث شده تا تاجگردون، بنا به صفت شخصی و سابقه خانوادگی خود، نوعی رابطه‌ی مستقیم و توده‌ای با مردم گچساران و باشت برقرار کند. این پشتوانه‌ی توده‌ای، او را اطمینان داده که نیازی به ساختارهای رسمی سیاسی نخواهد داشت و به پشتوانۀ توان طوایفی که به هر طریق دستِ بالا را در شهرستان دارند، در انتخابات شرکت کند و برنده‌ی انتخابات باشد.

مسئله‌ی اجتماعی پیچیده است. از قضا نمی‌توان بارِ همۀ این تقصیر را رویِ دوشِ تاجگردون گذاشت و او را تنها مسببِ وضیعت فعلی بدانیم. نمی‌توان همه‌ی مسئله را به او فروبکاهیم، ازآن‌رو که او را کوچک‌تر کنیم برای سیبلِ سنگ‌اندازی، یا بزرگ‌تر، از بابِ امکانِ اثرگذاری ... آن‌گونه که واقعیت را می‌فهمیم، باید تلاشی صورت گیرد تا نکاتی را در این رابطه با دوستان مشترک شویم.

در فلسفه سیاسی، وقتی از مفهوم نمایندگی (representation) سخن می‌گوییم، در حقیقت به دو معنا این مفهوم را به کار می‌گیریم:  

معنای نخست،  Speaking on behalf of someone (از سوی کسی سخن گفتن)؛ یعنی شما نماینده یا وکیل کسی هستید، ولی قصد دارید خواسته‌ها یا نظرات واقعی او را منتقل کنید، نه این‌که جای او تصمیم بگیرید. این حالت بیشتر حالت مأموریت، نیابت یا انتقال صدا دارد. برای مثال اینکه شخصی «از طرف» اتحادیه کارگران سخن بگوید. (با اجازه‌ی آن‌ها، یا در هماهنگی با آن‌ها).

معنای دوم نمایندگی، Speaking for someone (به‌جای کسی سخن گفتن)؛ یعنی شما جای دیگری می‌نشینید و از زبان او سخن می‌گویید. در این حالت، فرد غایب است یا صدایش شنیده نمی‌شود، و شما به‌عنوان نماینده، سخنگو و جایگزین کامل او می‌شوید. در این معنا، صدای واقعیِ فرد سرکوب می‌شود و عنصر نمایندگی تبدیل به «تصاحبِ صدا» می‌شود.

مفهومِ نمایندگی، آن‌قدر پیچیده هست که می‌توان مرتب و برش‌های مختلفی از آن پرسید: به‌راستی در گچساران، آقای تاجگردون چه کسانی را نمایندگی می‌کند؟ کشاورزان، پیشه‌وران، بازاریان، معلمان، ... منزلت‌های شهری را یا روستاییان را ... به لحاظ برش‌های منزلتی، طبقاتی، شغلی و ... ابداً روشن نیست که آقای تاجگردون نمایندۀ چه کسانی یا چه گروه اجتماعی است. به‌مجرد آنکه شخصی ادعا کند که نماینده‌ی همۀ مردم است، می‌توان پی برد که نمایندۀ هیچ بخشی از مردم نیست. تاجگردون، فی‌الواقع نه نماینده اجتماعی مردم است و نه نمایندۀ سیاسی آن‌ها. آنچه از زبانِ او بیرون جهیده، وقتی عصبانی است، می‌تواند موضوع تحلیلی روان‌کاوانه نیز قرار گیرد: «من میتونم تهران باشم و اصلاً هم گچساران نیام!» (نقل به مضمون) او با زبانِ شیوای خود می‌گوید «من نمایندۀ شما نیستم! تهدید می‌کند به رها کردن کسانی که ادعا می‌کند نماینده آن‌هاست.» تاجگردون، پیشترها، از «جا و جهانِ زندگی مردم»، کَنده و بریده است. او به‌واقع شبیهِ هیچ‌کدام از مردم نیست و شبیهِ هیچ‌کدام از آن‌ها زندگی نمی‌کند. پس چگونه ادعا می‌کند که نمایندۀ مردم است؟

اینکه چرا ما فاقد یک نظام رسمی حزبی هستیم، صرفاً توجیه دولتی ندارد. حزب، انعکاسِ سیاسی جامعه‌ای متشکل است و مادامی‌که چنین جامعه‌ای برقرار نباشد، حزب نیز ارتباط معناداری با جامعه برقرار نخواهد کرد. بااین‌حال، تاجگردون پیشتر خود را به عنوانِ یک نیروی منفصل از جریانات سیاسی رسمی و غیررسمی معرفی کرده است. او به‌صراحت گفته که عضو هیچ دسته و تشکل و گروهِ سیاسی نیست. مسئله چیست؟

پیوندِ آقای نماینده، یک پیوندِ نانوشته با جامعه‌ای توده‌ای است. رابطه‌ها با او، نه رابطه‌های نهادی و اجتماعی که رابطه‌های شخصی است. به صفتِ شخصی حولِ او گرد آمده‌اند و به همین واسطه با او مرتبط شده‌اند. خواسته‌ها اتفاقاً بر حق است: «چرا فلانی و بهمانی را گذاشته‌ای پتروشیمی، پس چرا ما نه؟» کم‌کم قصه‌ی امتیازگیری از او رونق بیشتری خواهد یافت. جامعه‌ی توده‌ای که سازمان‌یابی نشده باشد، رفتارهای آنارشیک از خود بروز می‌دهد. اینجا آقای تاجگردون با تشکلی از جامعه مواجه نیست که با آن‌ها سخن بگوید. شبیه خیمه‌ای که هیچ عمودی آن را برافراشته نگاه نداشته است.

«فرهنگِ پتروشیمی‌زده»، بلایِ جانِ آقای تاجگردون شده است. به دوستان به شوخی می‌گفتیم که هر آنکه در گچساران هست، در پتروشیمی کار می‌کند یا به طریقی با پتروشیمی مرتبط است. انتظارها چنان فزاینده است، که نه افراد حاضرند با دستمزدهای کمتر کار کنند نه به کارهای دیگری رضایت می‌دهند. چنین تصوری ایجاد شده که همه‌ی ساکنان گچساران می‌توانند در پتروشیمی کار کنند. پتروشیمی، روحیه زیست جمعی در مردم را تخریب کرده است. آن جوان‌ها و خواسته‌هایشان برحق است: در جامعه‌ای که تبعیض وجود دارد، در جامعه‌ای که شکاف درآمدی بیداد می‌کند، چرا من نه؟ چرا دسترسی‌ها برای من محدود است؟

حامی‌پروری، سیستم‌های پاتروناژ به‌نوعی از روابط اجتماعی و سیاسی اشاره دارد که در آن یک فرد قدرتمند  (پاترونPatron) حمایت، منابع، یا منافع خاصی را در اختیار افراد کم‌قدرت‌تر (کلاینت‌هاClients) قرار می‌دهد و در مقابل، از آن‌ها وفاداری سیاسی، رأی، یا خدمات خاصی دریافت می‌کند. این روابط نوعی تبادل نابرابر و شخصی‌شده هستند که معمولاً خارج از چارچوب‌های نهادمند (مثل قانون، رقابت آزاد، یا بوروکراسی رسمی) صورت می‌گیرند. تاجگردون، دانسته یا نادانسته به این روند دامن زده است. او با هیچ قشر متشکلی که خواسته مشخصِ اجتماعی یا سیاسی داشته باشد دیدار نداشته است. او صدای هیچ جریان متشکلی را انعکاس نمی‌دهد چون آن‌ها را نمایندگی نمی‌کند. او در شخصی‌سازی رابطه‌هایش تعمد داشته و این ارتباط‌ها را به سمتِ طوایف صاحب‌نفوذ سوق داده است. نمی‌توان نیت‌خوانی کرد، اما شاید چنین تصور کرده که بدین طریق می‌توان رقبای احتمالی را از صحنه حذف کرد. با حذفِ سلسله‌مراتبِ شایسته‌سالارانه، نیروهایی حولِ او را گرفته‌اند که درخواستِ تأمین معیشت و اشتغال دارند. حق هم دارند و این تصویرِ برساخته، همانی است که تاجگردون به مددِ آن در انتخابات پیروز شده است.

نیروی کار، فاقد مهارت کافی و بهره‌وری موردنیاز پتروشیمی‌هاست. بااین‌حال، میل فروکش نمی‌کند. تاجگردون هیچ برنامه مدونی برای مهارت افزایی نیروی کار ندارد. مهارت افزایی البته فرآیندی بسی طولانی است اما نیروهای کارِ انباشته، دهه به دهه در جستجوی کار روان شده‌اند. صبرشان به سر آمده و حوصله انتظار ندارند. آن‌ها دفعتاً چنین انتظاری دارند که نیازهایشان توسط آقای نماینده پاسخ گیرد. نماینده اما فاقد توانِ تئوریک و پراتیکِ لازم برای چاره‌جویی است. او حتی اگر همۀ امکان‌ها و سرمایه‌های اجتماعی خود را نیز به کار گیرد، نخواهد توانست به مسئله بیکاری در گچساران پاسخی درخور دهد.

همۀ این‌ها که روایت شد، مسئلۀ فقط آقای تاجگردون نیست. مسئلۀ همۀ ما هم هست. مسئلۀ یک مایِ جمعی هم هست که توانِ کافی برای حل مشکلات نداریم. این یادداشت، قصد ندارد که تاجگردون را به‌مثابه مسبب همه ناکامی‌ها معرفی کند. بااین‌حال، او باید بداند که نمی‌تواند این‌چنین «به‌جای دیگران» سخن بگوید یا به‌جای آن‌ها تصمیم بگیرد. تاجگردون یک عنصر آزاد است همان‌طور که خود ادعا می‌کند. می‌تواند همان‌گونه که پیوندهایش را از دست می‌دهد، اساساً دیگر حتی به گچساران سفر نکند تا شکل صوریِ نمایندگی نیز از بین برود. تا این بازیِ با مردم تحتِ عنوان نمایندگی خاتمه یابد. «اندِی مردم وِلِت ایکِنِن!»

همۀ آنچه به‌عنوان مسئله اجتماعی پیشِ روی تاجگردون هست، پیشِ روی ما هم هست. مسئلۀ نمایندگی به‌صرف یک پیوند سیاسی مبهم فروکاسته شده که هیچ جریان مشخصِ اجتماعی را نمایندگی نمی‌کنیم و صدایشان را در دستگاه دیوانی انعکاس نمی‌دهیم. انبوهِ بیکارانِ فاقد مهارت کافی، مسئلۀ ما هم هست که دیر یا زود با فشار سیستم حامی پروری، بهره‌وری پتروشیمی در آن مناطق نیز به دلیل عدم شایسته‌سالاری با افت قابل‌توجهی مواجه خواهد شد. باید صبوری کرد. هیچ تعجیلی برای حل هیچ مسئله‌ای نیست وقتی اساساً مسئله را درست نفهمیده‌ایم. منتهای مراتب، تمایز نیروهای منتقد تاجگردون با او، باید این باشد که با مردم و زندگی مردم بازی نکنند و برای یک آرایش منحطِ سیاسی که پاسخ روشنی به خواسته‌های آن‌ها ندارد، از آن‌ها یک پادویِ سیاسی نسازند. ما نه علی(ع) را بهانه می‌کنیم تا قشرِ سنتیِ محروم را به سکوت بکشانیم و نظامِ ذهنی‌شان را توجیه‌پذیر کنیم، نه اربابِ مردمیم که از رعیتِ خود انتظارِ فرمانبرداری داشته باشیم. می‌توان رویِ این تمایزات در میان‌مدت، به‌مثابه یک پروژه سیاسی آلترناتیو حساب باز کرد. بااین‌حال، توهم هیچ گشایشی هم در کار نخواهد بود.

(مطلب منتشر شده نظر نویسنده است و انتشار آن در سایت افتونیوز به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نمی‌باشد)



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها