-
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان -
آقای بهرامی! جوان کهگیلویه و بویراحمدی کمفرصت است، نه کمهنر
بویار پارسه -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز
تیمی که نیدرخشه استقلال دهدشته؛ قلندر خاموش شد، حماسه به ابدیت پیوست
بهنام عکاشه از فعالین رسانهای و فرهنگی در سوگ قلندر سخن سنج اسطوره فوتبال استان نوشت:

افتونیوز| بهنام عکاشه از فعالین رسانهای و فرهنگی در سوگ قلندر سخن سنج اسطوره فوتبال استان نوشت:
در به در هميشگي
كولي صد ساله منم
خاك تمام جاده هاست
جامه ی كهنه تنم
هزار راه رفته ام
هزار زخم خورده ام
تا تو مرا زنده كني
هزار بار مرده ام
قلندرم قلندرم
گمشده ی در به درم
فرو تر از خاك زمين
از آسمان فراترم
قلندرم قلندرم
دهه شصت. همان زمانی که از مجید نامجومطلق، رضا نعلچگر، جعفر مختاریفر، بیژن طاهری، بهتاش فریبا و پرویز مظلومی نفرت داشتم، همان قدر هم از لطف اله آروانه، افضل آرانپور، علمدار آموس، خسرو آرانپور، خلیفه بهره مند و برخی از آنها که در ذهنم نمانده، منزجر بودم.
اما قلندر سخن سنج کمی با آنها فرق می کرد. بواسطه اینکه همنام قلندر شفیعی پسرخاله ام بود، رغبتی به او داشتم.
بله قلندر سخن سنج. مرد منتخب استان، اسطوره فوتبال دهدشت و استان.
سال ۶۷ بعد از امتحانات نهایی پنجم دبستانم، با پسرعمه ام مجید لرکی که از بازیکنان تیم ملی هاکی و گچساران بود برای دیدن فینال حذفی باشگاه های دهدشت با مینی بوس قرمز به آنجا رفتیم. در تابستان ۶۷ و سفری پرتهوع برای من ۱۱ ساله. فکر کنم زمزمه قطعنامه بود.
دهدشت مانند اسپندی بود که آماده جهش بود و یک تلنگر میخواست لامصب. در کوچه های دهدشت همه به دو گروه تقسیم شده بودند.
دهدشت دوقطبی شده بود. الکلاسیکو در مقایسه با دربی دهدشت یک شوخی بیمزه بود.
من پرسپولیسی ای بودم که از طرفی قلندر را دوست داشتم اما نمی توانستم برای قلندر، پرسپولیس را فدا کنم.
بازی شروع شد.
«تیمی که می درخشه استقلال دهدشته»
این شعار روی اعصابم بود چون استقلالی های دهدشتی در گچساران هم این را می گفتند.
پرسپولیس دوگل جلو افتاد و نیمه دوم شروع شده بود و من که خوشحال از نتیجه بودم فقط قلندر را دنبال می کردم.
«بلبلا خاموش شدن» شعار پرسپولیسیها بود و سنگ بود که از طرف استقلالی های دهدشت سمت ما می آمد. داور بازی را نگهداشت. لطف اله، افضل، دکتر انوری و قلندر سمت تماشاچیان رفتند و آنها را به آرامش دعوت کردند. اما کسی چه می دانست همین قلندر که اینگونه فضا را آرام می کرد دقایقی بعد موجب آتش گرفتن ورزشگاه شود.
قلندر دوگل افضل را پاسخ داد و بازی مساوی شد. دعوای شدیدی بین بازیکنان وتماشاچیا شروع شد. در آن گرما. من که عصبانی شده بودم از مجید خواستم برگردیم گچساران.
اما تازه اول خوشبختی مجید بود. هم استقلالی بود هم رفیق قلندر.
اما مرحوم لطف اله در دقایق انتهایی، گل سوم را زد و ورزشگاه دهدشت مانند من در آسمانها بود.
اما مرحوم لطف اله در دقایق انتهایی، گل سوم را زد و ورزشگاه دهدشت مانند من در آسمانها بود.
انگار دنیا رو به من داده بودند. من فقط بیلاخ به مجید می دادم.
اما کمتر از یک دقیقه بعد این باز هم قلندر بود که بازی را برای آبیها در آورد.
او در دقیقه ۹۰ با شوت سنتر شده از چپ با ضربه ای مهلک بازی را مساوی کرد.
شوت قلندر هنوز توی ذهنم هست. انگار بهکله ام خورده بود. مجید هم شعار گچسارانی ها را باب کرده بود. «یا میدون یا توپخونه» و دهدشت تکرار می کرد.
داور سوت پایان را زد و پنالتیها آغاز شد اما یک نفر باز هم نتوانست عادی باشد.
قلندر با قلدری پیراهن دروازه بان را گرفت و پوشید و درون دروازه ایستاد.
باورتان نمی شود قلندر دو ضربه را گرفت تا نهایتا پنالتی آخر رسید.
نفسهای در سینه ورزشگاه که هیچ، در سینه دهدشت حبس بود. ۴ به ۳ بود و اگر پنالتی استقلال گل میشد نیازی به پنالتی آخر پرسپولیس نبود.
نمی دانم نوبت کی بود پنالتی بزند اما قلندر توپ را از او گرفت و رو به دروازه ایستاد. نفس من بیش از دیگران گرفته بود. هم نمی خواستم سه گل او و سیو دو پنالتی اش کمرنگ شود و هم نمی خواستم پرسپولیس بباخه.
قلندر چنان توپ را به تور چسباند که دهدشت اگر همه فرزندان خود را فراموش کند آن را فراموش نمی کند.
حالا شد «عقاب آسیمون کیه» و آنطرف می گفت «قلندره قلندره».
بله استقلال بازی را برد و من تا گچساران مجبور بودم بیلاخ های مجید و پلاستیک های استفراغ خودم را تحمل کنم.
حماسه قلندر اینچنین بود و من تا عمر دارم این سه گل و آن دو سیو عجیب و آن پنالتی را به ذهن دارم حالا می خواهد قلندر مرده باشد یا نه.
روحش در آرامش.🖤🥺
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
-
شلیک به زندگی در مراسم شادی/ تیراندازی حین یک عروسی کشته و زخمی برجای گذاشت
-
سیمان سفید تنگ سپو؛ پروژهای ۱۸ ساله که در حسرت تحقق ماند
-
شکار غیرمجاز شبانه با سگهای آموزشدیده در کهگیلویه و بویراحمد
-
وزیر میراث فرهنگی/تفویض اختیار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به استاندار
-
مطالبه عجیب موحد از وزیر میراث فرهنگی/ منجی کهگیلویه باشید!
-
مدیران اینستاگرامی؛ خدمت یا نمایش؟
-
ذبح منافع عمومی به جای منافع شخصی/ مدافعین معاون استاندار دنبال چه چیزی هستند؟
نظرات ارسالی 2 نظر
خداوند اورا بیامرزد.
پاسخروحت شاد ...اسطوره ...قلندر مردی مهربان و بخشنده ....من سال ۶۷..سیزده ساله در ورزشگاه بودم ...اما من پرسپولیسی بودم .بازی یادم هست قبلا بازی های طایفه ای بود وسخت با تعصب ما طرفدار اقای علی پژواک چون ورزشکار منطقه ما بود ...منتخب چهار محال بختیاری با منتخب استان ک ب ...اقای پژواک دو گل از چهار گل را زد و چهار دو بازی را استان برد .......عمر برف است وافتاب تموز ..چقدر زود دیر میشود .....روحت شاد قلندر محبوب ما جوانان دهه چهل و پنجاه
پاسخ