-
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان -
آقای بهرامی! جوان کهگیلویه و بویراحمدی کمفرصت است، نه کمهنر
بویار پارسه -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز
- جامعه و فرهنگ
- 0
- جمعه , 28 مهر 1402 -AM -09:48
یک مهرجویی و چندین علت مرگ
حالا همه دارند دنبال قاتل میگردند. گمان همگان بر این است که قاتل یا قاتلانی که نباید بیشتر از دو یا سه نفر باشند، داریوش مهرجویی و همسرش را کاردآجین کرده و به قتل رساندهاند

حالا همه دارند دنبال قاتل میگردند. گمان همگان بر این است که قاتل یا قاتلانی که نباید بیشتر از دو یا سه نفر باشند، داریوش مهرجویی و همسرش را کاردآجین کرده و به قتل رساندهاند.
مرگ داریوش مهرجویی مثل اغلب هنرمندان و اندیشمندان کشتهشده اصیل و دارای ایده و فکر، یک دلیل واحد ندارد. اینگونه هنرمندان و اندیشمندان (و گاه ورزشکاران) حتی وقتی که به مرگی طبیعی میمیرند یا گموگور میشوند یا دست از کار میکشند یا به کشوری دیگر مهاجرت میکنند، یک علت واحد برای این کار ندارند. علتهای فراوان جمع میشوند و دست به دست هم میدهند و ضربههایی مهلک بر جان او وارد میکنند تا حیاتش را بگیرند. بله درست فکر میکنید. سانسور یکی از علتهای مرگ اوست. از اولین فیلم مهمش زخمها شروع شد: برای «گاو» مجبورش کردند تمام دیوارهای روستا را رنگ سفید بزند تا از نکبت و فقر اثر کمتری در فیلم دیده شود. «دایره مینا» سالها توقیف بود. جلوی نمایش «مدرسهای که میرفتیم» را گرفتند. «بانو» سالها در حبس ماند و «سنتوری» هم چند سالی معطل ماند تا بعد از پخش سیدیهای غیرمجازش، از شبکه خانگی سر دربیاورد. دوست و همکارش فرامرز فرازمند به قول خودش سر مشکلات سنتوری و بدهیهایی که بالا آورده بود، دق کرد و مرد. ضربهها یکی یکی فرود میآمدند و زخمها سر باز میکردند. زخم بعدی «لامینور» بود که هر روز یک شایعه برایش درست کردند. بعد جلوی نمایشش را گرفتند تا کاری کنند که پیرمرد با عصبانیت جلوی دوربین بلرزد و از ته دل فریاد بزند و دادخواهی کند و سینهاش را سپر کند. این البته آخرین ضربهای نبود که بر تن نحیف و زخمخورده او وارد شد. فردای آن روز بابت اعتراضهای روز قبلش عذرخواهی کرد و ضربهها مدام فرود میآمدند: کمی بعدتر وقتی برای نمایش «گاو» به خارج از کشور رفته بود در خیابانهای لوکزامبورگ، دوربین به دست دنبالش راه افتادند بلکه مجبورش کنند تا به جمهوری اسلامی فحش بدهد. زیرا به اعتقاد کسی که فیلم را میگرفت (و فیلم را با عنوان «ایجاد شرمساری» برای مهرجویی در اینترنت پخش کردند)، او (مهرجویی) به این علت که کارگردان سینما بوده باید درد مردم را جلوی دوربین او بیان کند. وظیفه و مسئولیتی که هیچگاه مشخص نشد چه کس یا کسانی آن را بر گرده کارگردان سینما نهادهاند. زخمها حتی وقتی مهرجویی کشته شده بود نیز همچنان بر جنازه او فرود میآمدند... .
در بسیاری از نوشتههای این چند روز اشاره شده که مهرجویی چند باری بر بریدن سر در فیلمهایش اشاره کرده بود. در «هامون» بریده روزنامهای را نشانمان داد که در آن نوشته بود: «پاکستانیها را در لبنان سر بریدند». بعدتر تصویری از همین سربریدن نشانمان داده بود: آنجایی که در اتاق رئیس اداره، همکارش «مامان جعفری» را میبیند که در هیبت رزمندگان عرب اما سوار بر اسکیت، با یک ضربه شمشیر سر رئیس تکنوکرات اداره را قطع میکند. بعد شتک خونی را میبینیم که بر قاب روی دیوار میپاشد و سر قطعشده رئیس اداره که در حال فوران خون، شعر/پندی ژاپنی برایمان میخواند. بعدتر در صحنه دیگری از همین فیلم، هامون داستان ابراهیم را برای مادر همسرش بازگو میکند و میپرسد: «یعنی چی خانم سلیمانی؟ آدم به دست خودش سر پسر خودشو ببره؟!». و البته داستان سر بریدن و پارهشدن گلو و تکهتکهشدن بدن، در فیلمهای داریوش مهرجویی به همینجا ختم نمیشود. در صحنه دیگری از همان فیلم، قهرمان داستان خودش را میبیند که در سردابهای قرون وسطایی سلاخی میشود. یکی از تصویرهای پایانی «پری» هم صحنهای است که داداشی (در صحنهای از یک فیلم، ظاهرا) با گلوی بریده روی زمین افتاده و در نریشنی میگوید: «آدم افتاده باشه زیر تپه، با گلوی پارهپاره که همینطور ذرهذره خون ازش میره تا تموم کنه...»
پیشتر از آن هم البته صحنه کاردآجین کردن منیر (همسر تقی) را در فیلم «پستچی» دیدهایم که تقی با ضربات متعدد چاقو همسرش را سلاخی میکند. این شاید از شوخیهای تلخ روزگار ماست که مهرجویی (و همسرش) در جنایتی شبیه به برخی صحنههای فیلمهایش کشته شدند. وجود نازنینی که به قول حافظ، بیجرم و بیجنایت، مستحق چنین مرگی تشخیص داده شده است.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
-
شلیک به زندگی در مراسم شادی/ تیراندازی حین یک عروسی کشته و زخمی برجای گذاشت
-
سیمان سفید تنگ سپو؛ پروژهای ۱۸ ساله که در حسرت تحقق ماند
-
شکار غیرمجاز شبانه با سگهای آموزشدیده در کهگیلویه و بویراحمد
-
وزیر میراث فرهنگی/تفویض اختیار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به استاندار
-
مطالبه عجیب موحد از وزیر میراث فرهنگی/ منجی کهگیلویه باشید!
-
مدیران اینستاگرامی؛ خدمت یا نمایش؟
-
ذبح منافع عمومی به جای منافع شخصی/ مدافعین معاون استاندار دنبال چه چیزی هستند؟
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!