-
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان -
آقای بهرامی! جوان کهگیلویه و بویراحمدی کمفرصت است، نه کمهنر
بویار پارسه -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز
روز قلم؛ روز پاسداشت نوشتن
روز قلم برای هر نویسندهای مصادف است با نوشتن. و نوشتن یعنی خلقکردن، ساختن، آفریدن. آنطور که خدا از گِل، انسان را آفرید و به آن نام داد: آدم و حوا.

اَفتونیوز| روز قلم برای هر نویسندهای مصادف است با نوشتن. و نوشتن یعنی خلقکردن، ساختن، آفریدن. آنطور که خدا از گِل، انسان را آفرید و به آن نام داد: آدم و حوا. برای من هم، روز قلم تصویری است از کوهپیمایی و نامگذاری تازه اشیا و پدیدهها. یک سالی است که جمعهها میرویم راهپیمایی. یعنی کوهپیمایی. ما، یعنی و من دکتر میرمالک، باهم میرویم. جمعه به جمعه، صبحها ساعت هفت تا هشت میرویم سمت دماوند. نزدیک منطقه کیلان. بعد از گیلاوندِ دماوند و نرسیده به آبسرد. چیزکی میخوریم و عصر نشده خانه هستیم. من میگویم کوهنوردی. هرچند که کوه به آن معنا نیست، تپه تپه است و توی جاده ازروی گرده تپهها بالاوپایین میرویم. وقتی میافتیم روی جاده جیمزوب، قله دماوند پشت سر ماست و وقتی برمیگردیم کلهقندی دماوند پیش روی ماست. زیاد راه میروم، چون ماشین ندارم و رانندگی بلد نیستم این توفیق را دارم که زیاد راه بروم. همین راهرفتن آهسته باعث شده اطرافم را بهتر ببینم و یکجور بازی ذهنی برای خودم درست کردهام. اول اینکه به اسامی که روی اشیا و مکانهاست اعتنایی نمیکنم، اسم اعتباری است که ما به اشیا میدهیم. مگر گربه و کبوتر و مورچه به جسم سختی که پیش رویشان است میگویند سنگ؟ شاید هم برای خودشان اسم بگذارند. روی اشیا و هرجا و مکانی که میروم و میبینم، اسم بگذارم. هویتی که خودم کشف میکنم و بستگی به حالوهوای شی و مکان روی آن اسم میگذارم. نمونهاش همین جادهای که جمعهها میرویم. جاده جیمزوب. اول اسم دیگری داشت، یادم نیست. یک روز دکتر از تلسکوپ جمیزوب گفت که قرار است پرتاب کنند فضا. خبر را خوانده بودم. کُلا آن روز از جیمزوب حرف زدیم. رفت و برگشت. اطلاعات دکتر از فضا و کهکشان بینظیر است، منم که تعطیل. فقط میپرسم و دکتر با اشتیاق تعریف میکند از قطر و هزینه و ماموریت این تلسکوپ. این رفتن و دیدن برای ما تبدیل به یک جور عادت شده. غرض اینکه عادت دارم روی هر چیزی اسم بگذارم. اسم، نهعنوان شناسه بهعنوان نشانه. نه انگ و رنگ. یکجوری بازی است، شاید، ولی عادت کردهام. به خوبوبدش کار ندارم. شبوروز داستان میخوانم و با روایت زندگی میکنم. این عادت اسمگذاری از همین جا میآید. نوعی شخصیتپردازی است؛ یعنی هر چیزی تشخص خودش را دارد و باید داشته باشد که دارد. کار من پیداکردنِ این تشخص است؛ یعنی ریزدیدن، ظریفدیدن. نهفقط تماشاکردن و گذرکردن از میان خیابان و کوچه و ایضا آدمها. برای همین هیچچیز را کلیشه یا بهتر بگویم تیپ نمیبینم. هر چیزی، هر چیزی برای من تشخص دارد. درخت با درخت فرق دارد. حتی دهتا درخت چنار که کنارم ردیف شدهاند باهم فرق دارند. حتی اگر هر دهتا درخت در یک روز کاشته شده باشند و در یک خاک و زیر یک نور رشد کرده باشند. یقین دارم که درخت اولی با درخت دهمی فرق دارد و این فرق را در قطر تنه یا شاخههای بلند و باریک و یا حتی خراشی که یک بچه بازیگوش یا سطل آشغالی که به تنه درخت خورده به من نشان میدهد. خانهها که دیگر نگو! از نما و رنگ و حجم و طبقه که دیگر اظهر و منالشمس است. ایضا آدمها. چطور میشود به صورت آدمها، زن و مرد، پیر و جوان نگاه کرد و تفاوتها را تشخیص نداد؟ بگذریم… میخواستم از جاده جیمزوب بگویم؛ جادهای که به روستای برنهشت میخورد. انتهای جاده، روستا تابلو دارد و کلی تیر چراغبرق سر راه است، با فاصله صدمتر، بهطور میانگین. و انتهای جاده، بلواری بلوکبندیشده و آماده خیابانکشی. وچندتایی خانه تازهساز در دل کوهها. از همان اول جاده که میزنیم به دل کوه، از گذرگاه نخالهها میگذریم. رد چرخ کامیونها و وانتهایی که نخالههای ساختمان را ریختهاند کنار جاده بکر و فرار کردهاند. این گذرگاه را به تندی رد میکنیم، بوی آدمیزاد عاصی و حریص و مخرب میدهد. انگار از درِ زندانی رد شوم، تند میرویم تا میرسیم به اولین ایستگاه که باغ سیب است. سیبی در کار نیست، باغی در کار نیست. چهل پنجاهتایی نهال کاشتهاند در دهانه درهای که احتمالا به قصد تصرف یا زمین اجدای بوده که احتمالا بعدها قیمت پیدا میکند. ولی همین که به باغ سیب فکر میکنیم، گذرگاه اول را بهراحتی طی میکنیم. تا میرسیم به ایستگاه بعد که دوکلیومتری با باغ سیب فاصله دارد. ایستگاهِ «به آسمان نگاه کن». یکبارکه داشتیم از بالای کوه برمیگشتیم، من تنگ گرفتم و گفتم جایی خودم را سبک کنم. برف باریده بود و کوه و کمر و جاده پربرف بود. برف چندروزه. آفتاب و باد کمی از برفها را آب کرده بود. گلهبهگله جاده گلوشل و تپهها به کچلی میزد. دکتر به رفتن ادامه داد و من با کمی تاخیر برگشتم پایین. دیدم دکتر نیست، صداش زدم، صدایش میآمد، ولی پیداش نبود توی جاده. دیدم دکتر روی پرچینی صاف خوابیده و دارد آسمان را نگاه میکند. پرچینی با سنگ سرخ، به عرض نیممتری. جای خشکی که میشد نشست یا خوابید. دکتر گفت بیا اینجا بخواب و آسمان را نگاه کن. آبی زلال. بگو لاجورد. از آسمانهایی زمستانی که هوا مثل شیشه است و وقتی خیره آبی آسمان میشوی انگار رو به دریا ایستادهای یا وسط دریایی و خودت نمیدانی. از آن روز اسم این مکان شد «به آسمان نگاه کن».
ایستگاه بعدی را ایستگاه «تیر چهلوچهار» گذاشتیم؛ چون روی تیرهای چراغ برق عدد زدهاند و عدد چهلوچهار افتاده سر پیچی که تابلوی روستای برنهشت معلوم است؛ بهشتی است جاده برای خودش. به عشق این بهشتِ خیالی هفته را سر میکنم. جادهای خالی. بیرهرو. ساکت. پر از سکوت. پر از پراوز کبوتر چاهیها و روباه و خرگوش. خلوت از آدمیزاد و ماشین و صدای باد. صدای نسیم علفزار و عطر بوتههای گون. خیالی محض. دیگر چه میخواهم. بهشتِ خودم را پیدا کردهام. باید باور کنیم که همهچیز اعتباری است؛ ساختگی است.کار نویسنده هم هم ساختن است، چه روز قلم باشد، چه روزهای دیگر سال.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
-
شلیک به زندگی در مراسم شادی/ تیراندازی حین یک عروسی کشته و زخمی برجای گذاشت
-
سیمان سفید تنگ سپو؛ پروژهای ۱۸ ساله که در حسرت تحقق ماند
-
شکار غیرمجاز شبانه با سگهای آموزشدیده در کهگیلویه و بویراحمد
-
وزیر میراث فرهنگی/تفویض اختیار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به استاندار
-
مطالبه عجیب موحد از وزیر میراث فرهنگی/ منجی کهگیلویه باشید!
-
مدیران اینستاگرامی؛ خدمت یا نمایش؟
-
ذبح منافع عمومی به جای منافع شخصی/ مدافعین معاون استاندار دنبال چه چیزی هستند؟
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!