-
آینده جنگ اسرائیل با ایران چه خواهد شد؟
عباس عبدی -
«شافرج الله»
سیدمحمد مختاری -
ایران خانهی ماست؛ مسئولیت ایرانی بودن فراتر از هر تفاوتی
علیرضا تابش -
وقتی وفاداری استاندار به دولت قربانی روابط و رفاقتهای پشت پرده میشود»
یادداشت مخاطبان -
دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
فضلالله یاری -
جوابیهای به یک رسانه/ وقتی مدح بیمحتوا جای مطالبهگری رسانهای را میگیرد
حسن کریمی -
مرثیهای بر پروژههای نیمهتمام استان کهگیلویه و بویراحمد
بویار پارسه -
دیدهبان
هجیر تشکری -
عوارض شناسی تعطیلی خرد سیاسی در سطح میزان پیشرفت شهرستانهای چهارگانه
یاسین علویان سوق -
واقعیت مدیران 50 میلیاردتومانی و نقش «تاجگردون» در بحران مدیران اینستاگرامی!
اسلام ذوالقدرپور
روز قلم؛ روز پاسداشت نوشتن
روز قلم برای هر نویسندهای مصادف است با نوشتن. و نوشتن یعنی خلقکردن، ساختن، آفریدن. آنطور که خدا از گِل، انسان را آفرید و به آن نام داد: آدم و حوا.

اَفتونیوز| روز قلم برای هر نویسندهای مصادف است با نوشتن. و نوشتن یعنی خلقکردن، ساختن، آفریدن. آنطور که خدا از گِل، انسان را آفرید و به آن نام داد: آدم و حوا. برای من هم، روز قلم تصویری است از کوهپیمایی و نامگذاری تازه اشیا و پدیدهها. یک سالی است که جمعهها میرویم راهپیمایی. یعنی کوهپیمایی. ما، یعنی و من دکتر میرمالک، باهم میرویم. جمعه به جمعه، صبحها ساعت هفت تا هشت میرویم سمت دماوند. نزدیک منطقه کیلان. بعد از گیلاوندِ دماوند و نرسیده به آبسرد. چیزکی میخوریم و عصر نشده خانه هستیم. من میگویم کوهنوردی. هرچند که کوه به آن معنا نیست، تپه تپه است و توی جاده ازروی گرده تپهها بالاوپایین میرویم. وقتی میافتیم روی جاده جیمزوب، قله دماوند پشت سر ماست و وقتی برمیگردیم کلهقندی دماوند پیش روی ماست. زیاد راه میروم، چون ماشین ندارم و رانندگی بلد نیستم این توفیق را دارم که زیاد راه بروم. همین راهرفتن آهسته باعث شده اطرافم را بهتر ببینم و یکجور بازی ذهنی برای خودم درست کردهام. اول اینکه به اسامی که روی اشیا و مکانهاست اعتنایی نمیکنم، اسم اعتباری است که ما به اشیا میدهیم. مگر گربه و کبوتر و مورچه به جسم سختی که پیش رویشان است میگویند سنگ؟ شاید هم برای خودشان اسم بگذارند. روی اشیا و هرجا و مکانی که میروم و میبینم، اسم بگذارم. هویتی که خودم کشف میکنم و بستگی به حالوهوای شی و مکان روی آن اسم میگذارم. نمونهاش همین جادهای که جمعهها میرویم. جاده جیمزوب. اول اسم دیگری داشت، یادم نیست. یک روز دکتر از تلسکوپ جمیزوب گفت که قرار است پرتاب کنند فضا. خبر را خوانده بودم. کُلا آن روز از جیمزوب حرف زدیم. رفت و برگشت. اطلاعات دکتر از فضا و کهکشان بینظیر است، منم که تعطیل. فقط میپرسم و دکتر با اشتیاق تعریف میکند از قطر و هزینه و ماموریت این تلسکوپ. این رفتن و دیدن برای ما تبدیل به یک جور عادت شده. غرض اینکه عادت دارم روی هر چیزی اسم بگذارم. اسم، نهعنوان شناسه بهعنوان نشانه. نه انگ و رنگ. یکجوری بازی است، شاید، ولی عادت کردهام. به خوبوبدش کار ندارم. شبوروز داستان میخوانم و با روایت زندگی میکنم. این عادت اسمگذاری از همین جا میآید. نوعی شخصیتپردازی است؛ یعنی هر چیزی تشخص خودش را دارد و باید داشته باشد که دارد. کار من پیداکردنِ این تشخص است؛ یعنی ریزدیدن، ظریفدیدن. نهفقط تماشاکردن و گذرکردن از میان خیابان و کوچه و ایضا آدمها. برای همین هیچچیز را کلیشه یا بهتر بگویم تیپ نمیبینم. هر چیزی، هر چیزی برای من تشخص دارد. درخت با درخت فرق دارد. حتی دهتا درخت چنار که کنارم ردیف شدهاند باهم فرق دارند. حتی اگر هر دهتا درخت در یک روز کاشته شده باشند و در یک خاک و زیر یک نور رشد کرده باشند. یقین دارم که درخت اولی با درخت دهمی فرق دارد و این فرق را در قطر تنه یا شاخههای بلند و باریک و یا حتی خراشی که یک بچه بازیگوش یا سطل آشغالی که به تنه درخت خورده به من نشان میدهد. خانهها که دیگر نگو! از نما و رنگ و حجم و طبقه که دیگر اظهر و منالشمس است. ایضا آدمها. چطور میشود به صورت آدمها، زن و مرد، پیر و جوان نگاه کرد و تفاوتها را تشخیص نداد؟ بگذریم… میخواستم از جاده جیمزوب بگویم؛ جادهای که به روستای برنهشت میخورد. انتهای جاده، روستا تابلو دارد و کلی تیر چراغبرق سر راه است، با فاصله صدمتر، بهطور میانگین. و انتهای جاده، بلواری بلوکبندیشده و آماده خیابانکشی. وچندتایی خانه تازهساز در دل کوهها. از همان اول جاده که میزنیم به دل کوه، از گذرگاه نخالهها میگذریم. رد چرخ کامیونها و وانتهایی که نخالههای ساختمان را ریختهاند کنار جاده بکر و فرار کردهاند. این گذرگاه را به تندی رد میکنیم، بوی آدمیزاد عاصی و حریص و مخرب میدهد. انگار از درِ زندانی رد شوم، تند میرویم تا میرسیم به اولین ایستگاه که باغ سیب است. سیبی در کار نیست، باغی در کار نیست. چهل پنجاهتایی نهال کاشتهاند در دهانه درهای که احتمالا به قصد تصرف یا زمین اجدای بوده که احتمالا بعدها قیمت پیدا میکند. ولی همین که به باغ سیب فکر میکنیم، گذرگاه اول را بهراحتی طی میکنیم. تا میرسیم به ایستگاه بعد که دوکلیومتری با باغ سیب فاصله دارد. ایستگاهِ «به آسمان نگاه کن». یکبارکه داشتیم از بالای کوه برمیگشتیم، من تنگ گرفتم و گفتم جایی خودم را سبک کنم. برف باریده بود و کوه و کمر و جاده پربرف بود. برف چندروزه. آفتاب و باد کمی از برفها را آب کرده بود. گلهبهگله جاده گلوشل و تپهها به کچلی میزد. دکتر به رفتن ادامه داد و من با کمی تاخیر برگشتم پایین. دیدم دکتر نیست، صداش زدم، صدایش میآمد، ولی پیداش نبود توی جاده. دیدم دکتر روی پرچینی صاف خوابیده و دارد آسمان را نگاه میکند. پرچینی با سنگ سرخ، به عرض نیممتری. جای خشکی که میشد نشست یا خوابید. دکتر گفت بیا اینجا بخواب و آسمان را نگاه کن. آبی زلال. بگو لاجورد. از آسمانهایی زمستانی که هوا مثل شیشه است و وقتی خیره آبی آسمان میشوی انگار رو به دریا ایستادهای یا وسط دریایی و خودت نمیدانی. از آن روز اسم این مکان شد «به آسمان نگاه کن».
ایستگاه بعدی را ایستگاه «تیر چهلوچهار» گذاشتیم؛ چون روی تیرهای چراغ برق عدد زدهاند و عدد چهلوچهار افتاده سر پیچی که تابلوی روستای برنهشت معلوم است؛ بهشتی است جاده برای خودش. به عشق این بهشتِ خیالی هفته را سر میکنم. جادهای خالی. بیرهرو. ساکت. پر از سکوت. پر از پراوز کبوتر چاهیها و روباه و خرگوش. خلوت از آدمیزاد و ماشین و صدای باد. صدای نسیم علفزار و عطر بوتههای گون. خیالی محض. دیگر چه میخواهم. بهشتِ خودم را پیدا کردهام. باید باور کنیم که همهچیز اعتباری است؛ ساختگی است.کار نویسنده هم هم ساختن است، چه روز قلم باشد، چه روزهای دیگر سال.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 3 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
- 4 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 5 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 7 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 8 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
-
نشست احزاب اصلاحطلب و اصولگرا با استاندار/ «وحدت» و «همبستگی ملی» فصل مشترک جریانهای سیاسی استان/ گزارش و عکس
-
رئیس فرهنگ و ارشاد گچساران منصوب شد/ ابلاغ
-
مديرعامل شركت نفت گچساران: كتابخانههای شركت نفت گچساران بیش از 6 هزار نفر عضو دارد
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر شتاب و روند تکمیل پروژههای عمرانی و خدماتی شهر یاسوج تاکید کرد
-
استاندار: زیرساختهای گردشگری مذهبی توسعه مییابند
-
تذکر رئیسجمهور به منابر، رسانه ملی و نمازهای جمعه: از سخنان تفرقهافکنانه و اختلافبرانگیز بهشدت پرهیز شود
-
«وضعیت حساس کنونی» ؛ جنگ یا صلح؟!
-
«همایونفر» معاون اداره کل مسکن و شهرسازی استان شد/ ابلاغ
-
هتل ورزش یاسوج پس از سالها تکمیل میشود/ آگهی مناقصه
-
لاشه پهپاد هرمس بر دوش یک لر
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!