-
آینده جنگ اسرائیل با ایران چه خواهد شد؟
عباس عبدی -
«شافرج الله»
سیدمحمد مختاری -
ایران خانهی ماست؛ مسئولیت ایرانی بودن فراتر از هر تفاوتی
علیرضا تابش -
وقتی وفاداری استاندار به دولت قربانی روابط و رفاقتهای پشت پرده میشود»
یادداشت مخاطبان -
دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
فضلالله یاری -
جوابیهای به یک رسانه/ وقتی مدح بیمحتوا جای مطالبهگری رسانهای را میگیرد
حسن کریمی -
مرثیهای بر پروژههای نیمهتمام استان کهگیلویه و بویراحمد
بویار پارسه -
دیدهبان
هجیر تشکری -
عوارض شناسی تعطیلی خرد سیاسی در سطح میزان پیشرفت شهرستانهای چهارگانه
یاسین علویان سوق -
واقعیت مدیران 50 میلیاردتومانی و نقش «تاجگردون» در بحران مدیران اینستاگرامی!
اسلام ذوالقدرپور
خانم معلّمها و آقا معلّمها
تازه آن تُف زمانی بر من نثار شد، که توسن تورّم اینگونه لگام پاره نکرده بود که نیاز به مهار یابد؛ خدا به داد خانممعلمها و آقامعلمهای این روزگار برسد!

اَفتونیوز| محمد علی فیاض بخش در یادداشتی نوشت، سالها پیش در اواخر دههی شصت در خیابان به یکی از معلمان دوران دبیرستانم برخورد کردم؛ بلندقامتی نستوه، آزاده و اهل فکر، که در همان زمان تدریس، برازندهْمعلمی بود در این اوصاف. این روزها در سالخوردگی و خانهنشینی سر میکند- عمرش دراز باد.-
مرا که دید، نه گذاشت و نه برداشت و با غیظی آشکار گفت: «به شماها هم میتوان گفت شاگرد!؟» دستپاچه شدم و گفتم: «استاد! چه خطایی از ما سر زده!؟» گفت: «در حق من نه، بیا بنشینیم گوشهای تا بگویمت»؛ و ادامه داد: «آقای….را یادت هست»؟ «گفتم: آری؛ مرحوم شدند؟» گفت: «کاش خبر مردنش را برایت میآوردم؛ نه، بشنو….»
آقای….در همان دوران تدریس، سالخوردهمردی بود با موهای انبوه و ابروان و سبیل پرپشت سپید؛ و یکی از دروس پایه و تخصصی را مثل آب خوردن تدریس میکرد. بچهها آن زمان میگفتند: بیدست درس میدهد!»؛ یعنی بدون دست و پا زدن؛ اینقدر مسلّط.
آقا معلم اوّلی روی نیمکت کنار خیابان ادامه داد:
«روزی آقای….را در گذری دیدم؛ کیسهای توبرهمانند در دست و درونش شیئی سنگین. گفت: فلانی! میخواهی بدانی این چیست؟ و توبره را باز کرد؛ یک آبمیوهگیری برقی مستهلک. گفتمش: لابد میبری برای تعمیر. گفت: نه؛ این آخرین تکهی ارزشمندی است که در خانه برایم ماندهبود؛ میبرمش سمساری برای گروگذاری؛ بلکه با پولش زخمی از زندگیام را در دوران بازنشستگی مرهم گذارم.»
رفتم در دوران پرشور دبیرستانی، با آن آقامعلمها، که وجداناً یک تار موی اصل در سر و ریش و سبیلشان قیمتیتر بود از سرهایی آشفته با گیسوی به بدل کاشتشده؛ و گذشت آنچه گذشت.
…سر به زیر افکندم. آقا معلم رکتر و بیپرواتر از آن بود که مراعات خجالتم را بکند، و حق داشت. گفت: «میدانی که من از مال دنیا بینیازم؛ اما تُف به شما شاگردانی که از حال و روز این معلمهاتان بیخبرید.»
تازه آن تُف زمانی بر من نثار شد، که توسن تورّم اینگونه لگام پاره نکرده بود که نیاز به مهار یابد؛ خدا به داد خانممعلمها و آقامعلمهای این روزگار برسد!
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 3 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
- 4 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 5 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 7 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 8 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
-
نشست احزاب اصلاحطلب و اصولگرا با استاندار/ «وحدت» و «همبستگی ملی» فصل مشترک جریانهای سیاسی استان/ گزارش و عکس
-
رئیس فرهنگ و ارشاد گچساران منصوب شد/ ابلاغ
-
مديرعامل شركت نفت گچساران: كتابخانههای شركت نفت گچساران بیش از 6 هزار نفر عضو دارد
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر شتاب و روند تکمیل پروژههای عمرانی و خدماتی شهر یاسوج تاکید کرد
-
استاندار: زیرساختهای گردشگری مذهبی توسعه مییابند
-
تذکر رئیسجمهور به منابر، رسانه ملی و نمازهای جمعه: از سخنان تفرقهافکنانه و اختلافبرانگیز بهشدت پرهیز شود
-
«وضعیت حساس کنونی» ؛ جنگ یا صلح؟!
-
«همایونفر» معاون اداره کل مسکن و شهرسازی استان شد/ ابلاغ
-
هتل ورزش یاسوج پس از سالها تکمیل میشود/ آگهی مناقصه
-
لاشه پهپاد هرمس بر دوش یک لر
نظرات ارسالی 1 نظر
آن تف نثار مسوولان ریاکار تصمیم گیر باد که فقط زبانند و زبان و زبان نفت و گاز و خاک و آب مملکت رو می فروشند و همچنان بر گرده مردم ستم کشیده سوارند جناب دکتر همه تحت فشارند معلم بیشتر و بیشتررررررر درود بر شما که این روایت تلخ رو به گوش خوانندکان رساندی
پاسخ