-
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان -
آقای بهرامی! جوان کهگیلویه و بویراحمدی کمفرصت است، نه کمهنر
بویار پارسه -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز
در ستایش «اکنون»ی که در گروگان شماست
کسانی که معترض وضع موجود بوده اند، می خواهند «حال» و «اکنون» را از زنجیرها راه کنند، آنها نمی خواهند زندگیشان را به وعده های بی پایه گره بزنند، روایت های گذشته نیز برایشان جذابیتی ندارد و نامفهوم است.

در ستایش «اکنون» عارفی هندی میگوید « آنگاه که از کنار لجن زار میگذرید، چشمانتان را نبندید؛ لحظه «اکنون» مقدس است. نگذارید که لحظه بگذرد». انسان آگاه برای گذشتِ لحظه ماتم می گیرد و برعکس، انسان ماتمزده یِ فراموشکار یا در گذشته خیال پردازی می کند و یا در آینده سیر. از لحظه اکنون که به معنای معنوی کلمه، واقعی است، گریزان است. از این منظر تنها کسی زنده است که در زمان حال سَرمَدی زندگی می کند، در واقع اوست که بیدار است. این لحظه همان طرفه العینی است که در آن همه چیزها خلق شده اند، «اکنون» در «اوپانشیادها» به عنوان اسم خدا ظاهر شده است. زیستن در لحظه؛ همانا تجربه آن چیزی است که درگذشته بوده، هست و همواره خواهد بود.
در مکتب فکری ما ایرانیان نیز «اکنون» نقطه ای است که زمان و لازمان در آن به هم می رسند، «زمان حال» رمز امید و شادی است، لحظه ایمان و دری است به سوی امر لازمانی، تأملی است در زمان حالِ سرمدی که «اکنون» است.
عرفای ما معتقدند که لحظه «اکنون» دروازه سرمدیت و ابدیت است. اغلب سنت های جهان تقریباً به زبانی واحد در خصوص همین زمان اکنون سخن می گویند. گرانمایگی لحظه، همانی است که آدمی نباید اجازه عبور دهد.
اما در ایران امروز، حال ما، وقت ما، گروگان کسانی است که برای بهتر شدنش، ما را به آینده ای نیامده و یا گذشته های از دست رفته ارجاع می دهند. آینده و گذشته ای که دیگر در دسترس ما نیست.
جامعه ما «اکنون»ش را از دست داده، زیرا مدام از سوی حکمرانان به آینده و گذشته ارجاع داده می شود، به همین دلیل جامعه از دیدن واقعیت های امروز، عاجز است، زیرا امروز را نمی بیند، امروز را از دست داده است، محروم است. یا به عبارتی محروم شده است. صداها را نمی شنود، در این جامعه یا زمان گذشته روایت می شود و یا از آینده نامعلوم سخن می گوید. «حال» ندارد. شاد نیست. اکنون ندارد. نمی تواند از «اکنون» لذت ببرد. «اکنون»مقدس اش به گروگان گرفته شده است و این جامعه که «به هشتیدن» و «به هستیدن» ندارد دیگر نه امروز بهشت دارد و نه فردا.
جامعه ای که «اکنون» ندارد، «اکنون»ش را به گذشته می سپارد و «حال»ش را به آینده ای نامعلوم. برخلاف آن، جامعه ای که «حال» دارد، گذشته را و آینده را به اکنون میآورد. دولت های بی اکنون، مردم را مدام به چیزهایی ارجاع میدهند که وجود ندارد و یا اگر وجود داشته، نمی تواند برای امروز ما اثری داشته باشد. مردم در این حکمرانی لذت نمی برند، دچار توهم می شوند، «اکنون» ندارند و در توهم واقعیت سرگردان اند و این شرح حال دو سده اخیر جامعه ایران است.
اگر به ماه های اخیر و اعتراضاتش، از همین زاویه «اکنون زدایی شده» بنگریم، نیک می بینیم کسانی که معترض وضع موجود بوده اند، می خواهند «حال» و «اکنون» را از زنجیرها راه کنند، آنها نمی خواهند زندگیشان را به وعده های بی پایه گره بزنند، روایت های گذشته نیز برایشان جذابیتی ندارد و نامفهوم است. این شعر سهراب سپهری که «من چه سبزم امروز» گر چه دهه چهل سروده شد اما روایت امروز ما و بسیار نمادین است نوجوان امروز به قول سهراب سپهری می خواهد بگوید که «من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است» او می خواهد نگران نباشد که«نکند اندوهی برسد از پس کوه». این گروه معترض بر خلاف نسل های پیشین که نگرانی و اندوه مداوم دارد. به دنبال «اکنون» می گردد. میخواهد دقیقاً برای امروزشان پاسخی بجوید. وقتی نمی یابد. فحش میدهد و دیدیم به همه کسانی فحش دادند که بنای اکنونشان را ویران کرده است!! بدترین دشنام ها را دادند.
چندین دهه است که در این جامعه شرح حال قبایل بدوی عرب بیشتر از امروز ما گفته شده است این نشان از یک «اکنون زادیی» ساختارمند است. وقتی که حکومت برای مصیبت های امروز از گرمایش زمین گرفته تا تاراج منابع ملی و بیکاری جوانان نگرانی به خود راه نمی دهد ولی برای زنده کردن مصیبت های پیشین هزاران آیین و فراخوان دارد، حتماً دست به یک «اکنون زدایی ایدئولوژیک» زده است.
وقتی ما مدام می خواهیم از مرتکبین فاجعه انسانی کربلا، انتقام بگیریم، در حالی که آنها در زمین حضور ندارند، ولی برای عبور از 50 «اَبــَربحران» امروز چاره ای نداریم، معلوم است که مردم پایین دست طغیان می کند. اینها مسائل سادهای نیست که از آنها عبور کنیم؛ بلکه دقیقاً دالِ آن چیزهایی است که نشان می دهد ما در گذشته به سر می بریم. انتقام گرفتن از قاتلان امام شهید و انتظار امام غایب یعنی ما در گذشته و آینده ایم، اینکه دقیقاً نقشه لشکرکشی امام زمان، تعداد نیروها، مکان حرکت، تیپ های اعزامی از شام، کوفه، مدینه، لاهور و قم را می دانیم اما برای آلودگی هوا نمی توانیم کاری کنیم یعنی در آینده ای پر ابهام و خیالی هستیم که برای اکنون مان چاره سازنیست.
این از بدبختی های ما است که در دوران مدرن نمی توانیم برنامه ریزی کنیم، وقت بگذاریم وگذشته و آینده را به «اکنون» بیاوریم. به این دلیل که در این جغرافیا با حکمرانانی با شخصیتهایی متورم و بی تجربه روبروییم که در تمام تجربه زیسته شان هیچ اکنونی نداشتند، آنها مصیبت زده گانی اند که برای مصیبت های واقعیشان گریه نمی کنند.
اینگونه است که بحران از پس بحران می آید و مسئله از پس مسئله، ولی برای هیچ کدام راه حلی نداریم، چون اکنونی نداریم که آن را بفهمیم و درک کنیم، واقعیت های امروز، در مقابل روایت های گذشته ارزشی ندارند، تمام این سالها ما با حاکمانی روبهرو بودیم که به تمام مسائل حل نشده مان، خندیدند و تره ای خرد نکردند، همه بغرنج ها و دردها و رنج های اکنون را را چیزهای دم دستی و آبکی می دانند.
اینان مسائل و بحران های جامعه را به یک شوخی تقلیل داده اند، تقلیل داده اند چون ایدئولوژی مهم است و آینده خوش خیالی؛ نه اکنون پر مسأله! وقتی که شخص دوم مملکت از دالان دمکراسی نیم بند و آرزوهای مردم به پاستور می رسد و برای امام زمان آینده ناهار درست می کند، صبحانه نان گرم و پنیر در ظرفی جداگانه می گذارد؛ یک معنی دارد؛ اینکه می خواهد به آینده برسد، ولی از خود نمی پرسد چطور می شود از اکنون عبور کرد و به آینده رسید!!؟
صدها نشانه وجود دارد که ما در یک توهم به سر می بریم یک توهم بزرگ، در این جامعه، انسانهایی پوشالی، متورم با شخصیت های بادکرده دن کیشوتی، حکمرانی میکنند که توان حل ساده ترین مسائل جامعه را ندارند. این است که آینده ما، آرزوهای ما، خواستههای ما، بر باد میرود ما به این «اکنون زدایی ساختارمند» دچار شدهایم، همین است که دیگر چیزی برای گفتن نداریم. هر روز آب می شویم و افول می کنیم، ما مرگ «اکنونمان» را به چشم سر می بینیم.
علی.ض
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
-
شلیک به زندگی در مراسم شادی/ تیراندازی حین یک عروسی کشته و زخمی برجای گذاشت
-
سیمان سفید تنگ سپو؛ پروژهای ۱۸ ساله که در حسرت تحقق ماند
-
شکار غیرمجاز شبانه با سگهای آموزشدیده در کهگیلویه و بویراحمد
-
وزیر میراث فرهنگی/تفویض اختیار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به استاندار
-
مطالبه عجیب موحد از وزیر میراث فرهنگی/ منجی کهگیلویه باشید!
-
مدیران اینستاگرامی؛ خدمت یا نمایش؟
-
ذبح منافع عمومی به جای منافع شخصی/ مدافعین معاون استاندار دنبال چه چیزی هستند؟
نظرات ارسالی 1 نظر
آقای آرام عزیز از این دست مطالب منتشر کنید
پاسخ