-
درخواست پژوهشگر جرم شناس از مقام عالی دولت
سید یاسین علویان -
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
تمجید بزرگان فوتبال یاسوج از بزرگمرد تاریخ فوتبال استان
یادداشت مخاطبان -
مردمآزاری با چند عدد قرص
پیام واحد -
اسطوره اخلاق فوتبال را دریبل کرد
سعید بخشوده -
تیمی که نیدرخشه استقلال دهدشته؛ قلندر خاموش شد، حماسه به ابدیت پیوست
بهنام عکاشه -
زاگرس، ستونفقرات ایران را نشکنید
وحید سیدیپور -
آموزش و پرورش وزیر دانا میخواهد نه سرباز رادان!!
علیرضا کفایی -
در سوگ قاضی تنها؛ سیدعیسی حسنی
علی ضامنی پور
چرا دیگر شعر، یک عامل تأثیرگذار در جامعه ایرانی نیست؟

افتونیوز - علی حسینی آیا شعر سیاسی-اجتماعی ایران مرده است؟ اگر بنا را بر این بگذاریم که هنوز نوشتهشدن آن به معنای زنده بودن آن است پس میتوان گفت نمرده اما قطعاً افول کرده و این اتفاق به یکباره نیفتاده است. آخرین حزبی که در دنیای سیاست برای مقطعی روی خوش به ادبیات نشان داد و متقابلاً از اهالی ادبیات نیز خوشرویی دید، حزب توده و بعدها یکی دو حزب چپگرای دیگر بود که گلسرخی نیز شهیدِ همین وصلت شد. شعر مشروطه به واسطه نوین بودن روزنامهنگاری و همینطور سنت قهوهخانهنشینی و محافل خانگی، در واقع یکی از رسانههای اصلی اعتراضات سیاسی-اجتماعی ایران بود. میزان این تأثیرگذاری چنان بود که اغلب شاعران آن دوران وقتی تنشان به تنِ استبداد رضاشاهی خورد، یا خانهنشین شدند، یا مسافر زندانها و تبعیدگاهها شدند یا غریبانه، چون میرزاده عشقی، شهید راه آزادی شدند. اگر در سه دهه ابتدایی این قرن این موسیقی بود که از دل مشروطه و دستدردست شعر رسانههای اعتراضی ملت بود به مرور و پابهپای مدرنیزاسیون و شهرنشینی بیشتر، سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی نیز در جامعه ایران مهم و تأثیرگذار شدند. به جرأت میتوان گفت حجیم شدن نقش سینما و تلویزیون در معادلات اجتماعی، بیشتر یک امر جهانی بوده و اگرچه تغییرات حکومتی در دهه پنجاه و سالهای جنگ و دهه شصت وزنه اصلی تأثیرات اجتماعی آن دوران بودند اما افول شعر در آن زمان بیشتر یک بازماندگی جهانی از سایر رسانهها به حساب میآید و اگر دقیق شویم متوجه میشویم که اتفاقاً زنده بودن بزرگان شعر ایران در دهه شصت و هفتاد هنوز هم شعر اجتماعیاعتراضی ایران را به عنوان رسانهای اعتراضی پابرجا نگاه میدارد و تعدادی از مهمترین آثار مهم ادبیات ما در همان سالها تولید میشوند. در واقع شعر اجتماعی دهه شصت بیشتر حاصل آزادیخواهی و آزاداندیشی بود تا حزبگرایی و چپمداری رایج پیشین. به نظر میرسد دو مسئله در افول شعر اجتماعی ایران در دهه هشتاد مؤثر بوده که اولین آن دوم خرداد و حوادث پس از آن است. شعر در موقعیتی قرار گرفت که حس میکرد ممکن است تأثیرگذاری زمان مشروطیت خود را بازیابد. این توهم جایگاهی به گمان من یک موقعیت تاریخی بود که همگان در آن بودند. اینگونه شد که شعر سیاسی-اجتماعی دهه هفتاد با رویکرد پستمدرنیستی بر شانه ادبیات سوار شد و در تخلیهای پنجشش ساله همگان را از خود بیزار کرد، چنانچه جریان شعر ساده توانست تمامی میادین را به سادگی و بدون کوچکترین مقاومتی از آنها بگیرد و خود را به عنوان شعری که دیگر نمیخواهد شعار سیاسی بدهد به جامعه معرفی بکند. دلیل اصلی این افول اما به باور من این است که امواج تغییرات فضای شعر جهانی دستِکم با دو دهه تغییر به ایران رسید و دلیل آن هم زنده بودن شاعران بزرگی مثل شاملو، نصرت رحمانی، حمید مصدق و مشیری و... تا اواخر دهه هفتاد است وگرنه شعر جهان از سالها پیش، به سمت نوعی از سادگی و شخصیسازی رفته بود و قافیه را نیز به سایر هنرها و رسانهها باخته بود. ادبیات ایران تنها پس از مرگ بزرگان خود بود که توانست به مرور با واقعیتهای جهانی روبهرو شود. هدف از این برشماریها بیشتر این بود که بگویم روند افول شعر سیاسی-اجتماعی ایران چندان هم غیرطبیعی نیست و در طول یک قرن رخ داده و نه یکی دو سال، اما اینکه چرا چهره فعلی آن این قدر دور از واقعیتها و نیازهای اجتماعی ماست، داستان دیگری دارد. اگر همچنان در زمزمههای خود، بیشتر ترانههای انقلابیاعتراضی دههی پنجاه را میخوانیم فقط یک دلیل ساده دارد و آن هم این است که آنها پیوندشان با جامعه بیشتر بوده و کارشان را بهتر انجام دادهاند. به نظر میرسد پیوندی که ترانه و موسیقی دهه هشتاد نیز با هم برقرار کرده بود، نتایج بهتری به بار آورده و این پیوند در دهه نود بیشتر منتج به ساخت آثاری شده که به جای سازندگیِ اجتماعی و در برخورد با انسداد سیاسی، جامعه را بیشتر دعوت به نوعی از مستی و نشئگی و حتی در مواردی ترویج خودکشی میکند. واقعیت این است که از بزرگان شعر سابق که اغلب در لباس خود به نوعی آدمحسابی بودند، آنچه به جا مانده، عدهای از شاعران متوسطِ پیشین و تعدادی شاعر جوان پرطرفدار است که نخواستهاند یا نتوانستهاند خودشان یا شعرشان را به چهرهای ملی بدل کنند. عجیب است که زیباترین شعرها در باب آزادی و امید را شاعرانی چون ریتسوس و ناظم حکمت در زندانها نوشتهاند و من شعر اجتماعی را با آنها شناختهام؛ شعری که میگوید، تاریکی اینجاست و اگرچه همدیگر را نمیبینیم اما ما هم اینجاییم، در دلِ تاریکی. / همدلی
*شاعر
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 کشف لاشه "کَل" و ۵ گونه پرنده از منزل شکارچی "پادنا"
- 2 احیای مجموعه ورزشی کارگران یاسوج/+تصاویر
- 3 با افت منابع آبی کهگیلویه و بویراحمد تابستان سختی پیشرو است
- 4 ۲۶ هزار معلول تحت پوشش بهزیستی کهگیلویه بویراحمد
- 5 خانواده ۹ نفره گرفتار در ارتفاعات چاروسا کهگیلویه نجات یافتند
- 6 فرماندار گچساران : ۴۰۰ طرح اشتغالزایی در گچساران اجرا میشود
- 7 ۱۷ میلیارد ریال اعتبار در ورزش زورخانه ای کهگیلویه وبویراحمد هزینه شده است
- 8 ۲۳ درصد از نوآموزان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون مراجعه نکردند
-
«ضرغامپور بویراحمدی» مدیرکل استاندارد کهگیلویه و بویراحمد شد/ عکس
-
خداحافظ کاپیتان/ گزارش تصویری از مراسم تشییع و خاکسپاری اسطوره فوتبال استان در دهدشت
-
سرپرست مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج منصوب شد
-
مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج تغییر کرد+ عکس و سوابق
-
انتقاد شجاعپوریان از تشریفات بیجا در مراسمهای عزا/ آیینهایی که تسلیبخش نیست
-
نوستالوژی فوتبال دهدشت در دهه 60
-
دلنوشته رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی استان در سوگ زنده یاد «قلندر سخن سنج»/ زمین سبز دیگر جای خالی تو را حس میکند
-
«قلندری» که سخن میسنجید
-
واگذاری معادن کهگیلویه و بویراحمد با شرط فرآوری
-
قیمت جدید شن و ماسه در کهگیلویه و بویراحمد اعلام شد
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!