-
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان -
آقای بهرامی! جوان کهگیلویه و بویراحمدی کمفرصت است، نه کمهنر
بویار پارسه -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز
تو خامشی، که بخواند؟

فضلاله یاری هیچ نامی در نیم قرن اخیر به اندازه نام محمدرضا شجریان با زندگی و فرهنگ مردم فارسیزبان جهان پیوند نخورده است. خواننده موسیقی سنتی ایران که مرزهای حوزه فعالیت تخصصیاش را به کناری زد و از فضای عمومی زندگی مردم ایران سربرآورد. او اگرچه گاه میتوانست از زبان سعدی، حافظ، مولانا، نظامی، عطار، خیام و همه قلههای شعر فارسی با مردمان همدل و همراه شود و برموج عاطفه آنان بنشیند و لحظات زیبایی برایشان خلق کند، اما گاه نیز توانست بر بالهای شعر امروز ایران نیز سوار شود و روح ملکوتی خود را در آن بدمد و البته اعتراض نهفته در گلوی مردمان را در دستگاههای موسیقی ایرانی بپردازد و زبانشان شود و از این منظر او چهرهای دیگر میشود که اگرچه بسیارانی صدایشان را در صدای او میدیدند و میشنیدند، اما کسانی نیز او را برنتابیدند و در محدودیت او و صدایش کوشیدند. اکنون که او رخت از این جهان برکشید و درکنار یکی از نمادهای ایران یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی آرمیده است، اگرچه بسیاری دربارهاش سخن گفته و خواهند گفت؛ به خصوص سیاستمدارانی که برای شکستن حصر صدایش در ۱۰ -۱۲سال اخیر تلاش نکردند و برخی دیگر که خود مانع شنیدن صدایش بودند، به خیل تسلیتگویان خواهند پیوست ومیخواهند از نمد این محبوبیت بینظیر برای سالهای صدارت خود کلاهی بدوزند. اما چهره شجریان در سخن قلههای ادب معاصر، تصویر گویاتر و باکیفیتتری است که مناسب با جایگاه اوست؛ جایگاهی که او را بر صدر عواطف و اندیشههای مردم ایران نشانده است.
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی درباره شجریان و موقعیت او در میان ایرانیان میگوید:«بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد/وطن، ز نو، جوان شود، دمی دگر برآوردم/ به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر/ کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد» او تاثیر صدای شجریان را که اتفاقا در چند موقعیت تاریخی صدای مردم شده بود، این چنین تصویر میکند:« سیاهی از وطن رمد، سپیدهای جوان دمد/چو آذرخشِ نغمهات ز شب شرر برآورد/ صدای توست جادهای که میرود که میرود/ به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآورد/ بخوان که از صدای تو، در آسمان باغ ما/ هزار قمریِ جوان دوباره پر برآورد.» هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر نیز اگرچه درباره بسیاری در شعرش سکوت کرده، اما نمیتواند محمدرضا شجریان را وارد ساحت شعریاش نکند. او با اشاره به ربنایی که یکی از مهمترین نواهای شجریان برای مردم ایران است، میسراید:« قدسیان میدمند نای ترا/ تا خدا بشنود نوای ترا/ آسمان پهن کرده گوش که باز/ بشنود بانگ ربنای ترا.» شمس لنگرودی شاعر معاصر دربارهاش گفته است:«بگذار صدای تو را برداریم در دلمان جاسازی کنیم/ در خلوت مرگ بشنویم/ تو مثل هوایی/آفتاب و آه/ و کسی قادر به زدودن جلوهات از طراوت زندگی نیست.» این البته مختص دوستان و همراهان شجریان نیست؛ کسی چون علی معلم دامغانی که در یک دهه اخیر از منظر سیاسی در موقعیتی روبهروی شجریان قرار گرفته بود، نمیتواند نسبت به این حضور ارجمند بیاعتنا باشد، از همینرو همه خطکشیها را کنار میگذارد و در شعری دربارهاش گفته است:«اوج عشاق را همایون خواند/ رونق راوی نوا ماناد/ دوستدار تو و صدای تواند/ پارت تا پارس سیستان تا ماد/ تا شب ما به ربنا روشن/ به تو آسیب چشم بد مرساد» با این همه شعری در میان اشعار استاد شفیعی کدکنی دیده میشود، علیرغم آن که در شأن سرایش آن نامی از محمدرضا شجریان برده نشد، اما عجیب روی زندگی و فعالیت شجریان نشسته است:«بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب/ که باغها همه بیدار و بارور گردند/ بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید/ به آشیانه خونین دوباره برگردند/ بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت/ که موج و اوج طنینش ز دشتها گذرد/ پیام روشن باران،/ بام نیلی شب/ که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد/ ز خشک سال چه ترسی؟ / که سد بسی بستند: /نه در برابر آب/ که در برابر نور/ و در برابر آواز و در برابر شور .../ در این زمانه عسرت/ به شاعران زمان برگ رخصتی دادند/ که از معاشقه سرو و قمری و لاله/ سرودها بسرایند ژرفتر از خواب/ زلالتر از آب/ تو خامشی، که بخواند؟ / تو میروی، که بماند؟/ که بر نهالک بیبرگ ما ترانه بخواند؟/ از این گریوه به دور/ در آن کرانه، ببین:/ بهار آمده/ از سیم خاردار، گذشته/ حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست! /هزار آینه جاریست/ هزار آینه اینک، به همسرایی قلب تو میتپد با شوق/ زمین تهیست ز زندان/ همین تویی تنها/ که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی/ بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان:/«حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی.»
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
-
شلیک به زندگی در مراسم شادی/ تیراندازی حین یک عروسی کشته و زخمی برجای گذاشت
-
سیمان سفید تنگ سپو؛ پروژهای ۱۸ ساله که در حسرت تحقق ماند
-
شکار غیرمجاز شبانه با سگهای آموزشدیده در کهگیلویه و بویراحمد
-
وزیر میراث فرهنگی/تفویض اختیار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به استاندار
-
مطالبه عجیب موحد از وزیر میراث فرهنگی/ منجی کهگیلویه باشید!
-
مدیران اینستاگرامی؛ خدمت یا نمایش؟
-
ذبح منافع عمومی به جای منافع شخصی/ مدافعین معاون استاندار دنبال چه چیزی هستند؟
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!