-
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
تمجید بزرگان فوتبال یاسوج از بزرگمرد تاریخ فوتبال استان
یادداشت مخاطبان -
مردمآزاری با چند عدد قرص
پیام واحد -
اسطوره اخلاق فوتبال را دریبل کرد
سعید بخشوده -
تیمی که نیدرخشه استقلال دهدشته؛ قلندر خاموش شد، حماسه به ابدیت پیوست
بهنام عکاشه -
زاگرس، ستونفقرات ایران را نشکنید
وحید سیدیپور -
آموزش و پرورش وزیر دانا میخواهد نه سرباز رادان!!
علیرضا کفایی -
در سوگ قاضی تنها؛ سیدعیسی حسنی
علی ضامنی پور -
تحلیلی از عملکرد و سیاست های تاجگردون در بستر پلتفرم های مجازی
یعقوب درویشیان
تو خامشی، که بخواند؟

فضلاله یاری هیچ نامی در نیم قرن اخیر به اندازه نام محمدرضا شجریان با زندگی و فرهنگ مردم فارسیزبان جهان پیوند نخورده است. خواننده موسیقی سنتی ایران که مرزهای حوزه فعالیت تخصصیاش را به کناری زد و از فضای عمومی زندگی مردم ایران سربرآورد. او اگرچه گاه میتوانست از زبان سعدی، حافظ، مولانا، نظامی، عطار، خیام و همه قلههای شعر فارسی با مردمان همدل و همراه شود و برموج عاطفه آنان بنشیند و لحظات زیبایی برایشان خلق کند، اما گاه نیز توانست بر بالهای شعر امروز ایران نیز سوار شود و روح ملکوتی خود را در آن بدمد و البته اعتراض نهفته در گلوی مردمان را در دستگاههای موسیقی ایرانی بپردازد و زبانشان شود و از این منظر او چهرهای دیگر میشود که اگرچه بسیارانی صدایشان را در صدای او میدیدند و میشنیدند، اما کسانی نیز او را برنتابیدند و در محدودیت او و صدایش کوشیدند. اکنون که او رخت از این جهان برکشید و درکنار یکی از نمادهای ایران یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی آرمیده است، اگرچه بسیاری دربارهاش سخن گفته و خواهند گفت؛ به خصوص سیاستمدارانی که برای شکستن حصر صدایش در ۱۰ -۱۲سال اخیر تلاش نکردند و برخی دیگر که خود مانع شنیدن صدایش بودند، به خیل تسلیتگویان خواهند پیوست ومیخواهند از نمد این محبوبیت بینظیر برای سالهای صدارت خود کلاهی بدوزند. اما چهره شجریان در سخن قلههای ادب معاصر، تصویر گویاتر و باکیفیتتری است که مناسب با جایگاه اوست؛ جایگاهی که او را بر صدر عواطف و اندیشههای مردم ایران نشانده است.
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی درباره شجریان و موقعیت او در میان ایرانیان میگوید:«بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد/وطن، ز نو، جوان شود، دمی دگر برآوردم/ به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر/ کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد» او تاثیر صدای شجریان را که اتفاقا در چند موقعیت تاریخی صدای مردم شده بود، این چنین تصویر میکند:« سیاهی از وطن رمد، سپیدهای جوان دمد/چو آذرخشِ نغمهات ز شب شرر برآورد/ صدای توست جادهای که میرود که میرود/ به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآورد/ بخوان که از صدای تو، در آسمان باغ ما/ هزار قمریِ جوان دوباره پر برآورد.» هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر نیز اگرچه درباره بسیاری در شعرش سکوت کرده، اما نمیتواند محمدرضا شجریان را وارد ساحت شعریاش نکند. او با اشاره به ربنایی که یکی از مهمترین نواهای شجریان برای مردم ایران است، میسراید:« قدسیان میدمند نای ترا/ تا خدا بشنود نوای ترا/ آسمان پهن کرده گوش که باز/ بشنود بانگ ربنای ترا.» شمس لنگرودی شاعر معاصر دربارهاش گفته است:«بگذار صدای تو را برداریم در دلمان جاسازی کنیم/ در خلوت مرگ بشنویم/ تو مثل هوایی/آفتاب و آه/ و کسی قادر به زدودن جلوهات از طراوت زندگی نیست.» این البته مختص دوستان و همراهان شجریان نیست؛ کسی چون علی معلم دامغانی که در یک دهه اخیر از منظر سیاسی در موقعیتی روبهروی شجریان قرار گرفته بود، نمیتواند نسبت به این حضور ارجمند بیاعتنا باشد، از همینرو همه خطکشیها را کنار میگذارد و در شعری دربارهاش گفته است:«اوج عشاق را همایون خواند/ رونق راوی نوا ماناد/ دوستدار تو و صدای تواند/ پارت تا پارس سیستان تا ماد/ تا شب ما به ربنا روشن/ به تو آسیب چشم بد مرساد» با این همه شعری در میان اشعار استاد شفیعی کدکنی دیده میشود، علیرغم آن که در شأن سرایش آن نامی از محمدرضا شجریان برده نشد، اما عجیب روی زندگی و فعالیت شجریان نشسته است:«بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب/ که باغها همه بیدار و بارور گردند/ بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید/ به آشیانه خونین دوباره برگردند/ بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت/ که موج و اوج طنینش ز دشتها گذرد/ پیام روشن باران،/ بام نیلی شب/ که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد/ ز خشک سال چه ترسی؟ / که سد بسی بستند: /نه در برابر آب/ که در برابر نور/ و در برابر آواز و در برابر شور .../ در این زمانه عسرت/ به شاعران زمان برگ رخصتی دادند/ که از معاشقه سرو و قمری و لاله/ سرودها بسرایند ژرفتر از خواب/ زلالتر از آب/ تو خامشی، که بخواند؟ / تو میروی، که بماند؟/ که بر نهالک بیبرگ ما ترانه بخواند؟/ از این گریوه به دور/ در آن کرانه، ببین:/ بهار آمده/ از سیم خاردار، گذشته/ حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست! /هزار آینه جاریست/ هزار آینه اینک، به همسرایی قلب تو میتپد با شوق/ زمین تهیست ز زندان/ همین تویی تنها/ که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی/ بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان:/«حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی.»
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 کشف لاشه "کَل" و ۵ گونه پرنده از منزل شکارچی "پادنا"
- 2 احیای مجموعه ورزشی کارگران یاسوج/+تصاویر
- 3 با افت منابع آبی کهگیلویه و بویراحمد تابستان سختی پیشرو است
- 4 ۲۶ هزار معلول تحت پوشش بهزیستی کهگیلویه بویراحمد
- 5 خانواده ۹ نفره گرفتار در ارتفاعات چاروسا کهگیلویه نجات یافتند
- 6 فرماندار گچساران : ۴۰۰ طرح اشتغالزایی در گچساران اجرا میشود
- 7 ۱۷ میلیارد ریال اعتبار در ورزش زورخانه ای کهگیلویه وبویراحمد هزینه شده است
- 8 ۲۳ درصد از نوآموزان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون مراجعه نکردند
-
سرپرست مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج منصوب شد
-
مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج تغییر کرد+ عکس و سوابق
-
انتقاد شجاعپوریان از تشریفات بیجا در مراسمهای عزا/ آیینهایی که تسلیبخش نیست
-
نوستالوژی فوتبال دهدشت در دهه 60
-
دلنوشته رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی استان در سوگ زنده یاد «قلندر سخن سنج»/ زمین سبز دیگر جای خالی تو را حس میکند
-
«قلندری» که سخن میسنجید
-
واگذاری معادن کهگیلویه و بویراحمد با شرط فرآوری
-
قیمت جدید شن و ماسه در کهگیلویه و بویراحمد اعلام شد
-
هزینه ماهانه ۴۰۰میلیارد تومانی تأمین اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد
-
۱۸۷۷ میلیارد تومان از اعتبارات سال گذشته کهگیلویه و بویراحمد هنوز جذب نشده است
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!