-
آینده جنگ اسرائیل با ایران چه خواهد شد؟
عباس عبدی -
«شافرج الله»
سیدمحمد مختاری -
ایران خانهی ماست؛ مسئولیت ایرانی بودن فراتر از هر تفاوتی
علیرضا تابش -
وقتی وفاداری استاندار به دولت قربانی روابط و رفاقتهای پشت پرده میشود»
یادداشت مخاطبان -
دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
فضلالله یاری -
جوابیهای به یک رسانه/ وقتی مدح بیمحتوا جای مطالبهگری رسانهای را میگیرد
حسن کریمی -
مرثیهای بر پروژههای نیمهتمام استان کهگیلویه و بویراحمد
بویار پارسه -
دیدهبان
هجیر تشکری -
عوارض شناسی تعطیلی خرد سیاسی در سطح میزان پیشرفت شهرستانهای چهارگانه
یاسین علویان سوق -
واقعیت مدیران 50 میلیاردتومانی و نقش «تاجگردون» در بحران مدیران اینستاگرامی!
اسلام ذوالقدرپور
خاطره عکسی که سرمایهای ارزشمند شد

محمد زرین دی ماه ۱۳۸۲ بود. زلزله خون بار بم دل ایرانیان را شکسته بود و «بام شکسته بم». استاد شجریان هم مانند دیگر مردمان سوگوار بود. خصوصا جان باختن شاگرد خوبش زنده یاد «ایرج بسطامی» که از قربانیان زلزله بود. اعلام شد برای کمک به زلزله زدگان بم، کنسرتی برگزار خواهد کرد. با هر سختی بود بلیط به دست آوردم و با هیجان تمام در برنامه شرکت کردم. تقریبا تمام سزکت کنندگان مشتاق گرفتن عکس و امضای استاد بودند که عملا ناممکن بود. تلاش من هم بیهوده بود. اینجا بود که سروش دلفی پیغام آورد که فردا ساعاتی در محل خانه موسیقی حضور خواهد یافت. بلافاصله همان جا با یکی از متصدیان برنامه صحبت کردم و این قول را گرفتم که فردا آنجا باصطلاح راهمان بدهند. باتفاق دوستی به نام اذانی که مدیر موسسه زبان انگلیسی بود هماهنگ کردیم. که ایشان از من مشتاق تر بود. و خوشبختانه عکاس هم می کرد. رفتیم و حوالی بلوار کشاورز نزدیک بیمارستان امام بانتظار نشستیم تا استاد آمدند. از همان ابتدا هجوم برای گرفتن عکس و امضا.. حالا بقیه ماجرا، و ماجرای لبخند زیبای استاد... بعد از چاپ عکس ها، آقای اذانی تماس گرفت سریع بیا موسسه ببینم راز این عکس چیه؟ رفتم و پرسیدم چه رازی؟ گفت ببین زرین عزیز! من مدتهاست هرجا استاد برنامه یا نشست دارند، از ایشان عکاسی می کنم. ولی به جرات می گویم در هیچ عکسی ایشان اینقدر زیبا و از دل نخندیده بودند. چی گفتی که اینطور خندیدند؟ گفتم : خوب، من اول دفترم را جلوی ایشان گرفتم. خواهش کردم امضا کنند. کنار امضا خواستند بنویسند برای دوست عزیز، فلانی! گفتم جناب استاد. زرین هستم. اینجا بود که شما عکس اولی را گرفتید. ولی بعد خود استاد گفتند: خوب.حالا از من با جناب زرین عکس بگیرید. این سخنش دقیقا مدهوشم کرد. و هر دو از دل خندیدیم. حضار کناری هم خندیدند. ولی شما( آقای اذانی) نشنیدید. این شد که من صاحب سرمایه ای چنین ارزشمند شدم.
آری! راز ماندگاری یک چیز بیشتر نیست. بودن در کنار مردم. دقیقا کنار مردم. کنار غم ها و شادی هاشان. نه مقابل مردم. و نه پشت سر شان. دقیقا در کنارشان. اینگونه است که یکی به جسم می میرد و به جان زنده جاوید. دیگری در برابر مردم، هر چند زنده، ولی ماندگار نخواهد شد.

نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 3 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
- 4 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 5 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 7 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 8 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
-
نشست احزاب اصلاحطلب و اصولگرا با استاندار/ «وحدت» و «همبستگی ملی» فصل مشترک جریانهای سیاسی استان/ گزارش و عکس
-
رئیس فرهنگ و ارشاد گچساران منصوب شد/ ابلاغ
-
مديرعامل شركت نفت گچساران: كتابخانههای شركت نفت گچساران بیش از 6 هزار نفر عضو دارد
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر شتاب و روند تکمیل پروژههای عمرانی و خدماتی شهر یاسوج تاکید کرد
-
استاندار: زیرساختهای گردشگری مذهبی توسعه مییابند
-
تذکر رئیسجمهور به منابر، رسانه ملی و نمازهای جمعه: از سخنان تفرقهافکنانه و اختلافبرانگیز بهشدت پرهیز شود
-
«وضعیت حساس کنونی» ؛ جنگ یا صلح؟!
-
«همایونفر» معاون اداره کل مسکن و شهرسازی استان شد/ ابلاغ
-
هتل ورزش یاسوج پس از سالها تکمیل میشود/ آگهی مناقصه
-
لاشه پهپاد هرمس بر دوش یک لر
نظرات ارسالی 1 نظر
قبول باشه محشورشی باهاش زرین
پاسخ