-
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
تمجید بزرگان فوتبال یاسوج از بزرگمرد تاریخ فوتبال استان
یادداشت مخاطبان -
مردمآزاری با چند عدد قرص
پیام واحد -
اسطوره اخلاق فوتبال را دریبل کرد
سعید بخشوده -
تیمی که نیدرخشه استقلال دهدشته؛ قلندر خاموش شد، حماسه به ابدیت پیوست
بهنام عکاشه -
زاگرس، ستونفقرات ایران را نشکنید
وحید سیدیپور -
آموزش و پرورش وزیر دانا میخواهد نه سرباز رادان!!
علیرضا کفایی -
در سوگ قاضی تنها؛ سیدعیسی حسنی
علی ضامنی پور -
تحلیلی از عملکرد و سیاست های تاجگردون در بستر پلتفرم های مجازی
یعقوب درویشیان
مصدق ماند و میماند

این قصه را الم باید که از قلم هیچ ناید «بایزید بسطامی»
افتونیوز - ۳۰ تیر ۱۳۳۱ من در اراک بودم. در مغازه دایی بزرگوارم جناب طباطبایی که عمرش دراز باد در بازار نشسته بودم. ما آن روزها تابستانها به هوای خوش اراک پناه میبردیم. هوای دلپذیری داشت و بوستانهایی نزدیک شهر همچون «کرهرود» و «سنجان». باغهایی پر انگور و درختانی سر به فلک کشیده و مردمی روراست و سرراست همچون درختان بلند آن روزگاران. تعلق من و خانواده ما به اراک از آنجا ناشی میشد که نخست خانواده پدری من از آن شهر زیبا بودند و دکتر محمد مصدق تبارش به آشتیان بازمیگشت. از شگفتیهای روزگار این است که ۳ منطقه وابسته به اراک هر یک بزرگان فراوانی در دانش و داد و ادب به ما در ایران هدیه دادهاند و آن ۳ منطقه «آشتیان» و «فراهان» و «تفرش» هستند. پدرم میگفت تبار مصدق از ولایت اراک است یعنی عراق عجم. در دکان داییام نشسته بودم. ۶ سال بیشتر نداشتم ۳۰ تیر ۱۳۳۱٫ به ناگاه جمع انبوهی در بازار روان شدند و فریادشان زیر سقف بازار قدیمی اراک پیچید. آنان بانگ میزدند: یا مرگ یا مصدق. از داییام جویا شدم چه شده؟ و او برایم شرح داد که به فرمان شاه، مصدق از نخستوزیری خلع و «قوامالسلطنه» به نخستوزیری برگزیده شده. به خانه که رفتیم از رادیو سخن قوام را شنیدیم که او این جمله را تکرار کرد: کشتیبان را سیاستی دگر آمد. بعدها خبر رسید که در ۳۰ تیر بسیاری در تهران به خاک و خون کشیده شدند و قوام سقوط کرد و از سر ناچاری شاه و مجلس رضایت دادند که مصدق بار دیگر نخستوزیر شود. از شگفتیهای روزگار این است که در دوران بسیار اندک حکومت قوام بسیاری به خاک و خون کشیده شدند و در تهران مزار بزرگی به یاد شهدای ۳۰ تیر همچنان موجود است. دکتر محمد مصدق وصیت کرده بود که او را پس از مرگ در کنار جانباختگان و شهدای ۳۰ تیر به خاک بسپارند. وصیتی که عملی نشد. همچون دیگر وصیتهای او. شگفتتر آنکه این روزها میبینم و میشنوم که هالهای نورانی بر گرد چهره قوام نقش میبندد و او و برادرش وثوقالدوله عاقد قرارداد ننگین نفتی ۱۹۱۹ در شمار «قدیسان»! رقم زده میشوند. وصیت دیگر مصدق این بود که او چون امکان نیافت که به حج برود، گفته بود که پس از مرگش حضرت طالقانی به نیابت او به حج رود. این سخن را خود از زبان حضرت طالقانی شنیدم و ایشان فرمودند که حتی اجازه ندادند که او این وصیت و دین شرعی را ادا کند چون یا زندان بود یا گذرنامه نداشت. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲: ما در قم بودیم، رادیوی آندریای کوچک ما در صحن حیاط روشن بود. دم غروب یادم هست که تکه ابرهای قرمزی در آسمان شناور بود. پدرم دستهایش را به هم میمالید و قدم میزد و مرتب میگفت: لاالهالاالله.
رادیو به دست اراذل و اوباش افتاده بود. مصدق سقوط کرده بود. پدرم از کوشندگان نهضت ملی بود. کوششها کرده بود و تلاشها. طومارها فراهم آورده بود و بیانیهها و در جریان قرضه ملی، یاریها رسانده بود و مصدق به امضای خود برایش نامهها نوشته بود. پدرم نگران بود. نگران پیرمرد که نکند خدای نکرده، گزندی به او برسد. آن شب پدرم نخوابید. تا صبح بیدار بود. گرد حیاط میچرخید و میگردید و مرتب میگفت: لاالهالاالله.
مصدق که بود: اشرافزادهای که در کنار مردم و با مردم زیست و در تمامی عمر به پیوندش پایدار ماند. در نوجوانی به خدمت حکومت درآمد، به اروپا سفر کرد و در سوییس درس خواند و با قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله به نبرد برخاست. به سال ۱۳۲۸ جبهه ملی ایران را پیریزی کرد و ملی شدن صنعت نفت را خواستار شد. به سال ۱۳۲۹ با همتی بلند و یارانی وفادار، قانون ملی شدن صنعت نفت را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. در اردیبهشت ۱۳۳۰ به تصویب مجلس شورای ملی آن زمان به نخستوزیری برگزیده شد و برای ملی شدن صنعت نفت به جد و جان کوشید. زندهیاد مهندس مهدی بازرگان را در راس هیاتی به آبادان فرستاد. انگلیسیها از آبادان رانده شدند و پرچم ایران در شرکت نفت آبادان به اهتزاز درآمد. انگلیس به شورای امنیت شکایت برد و دکتر مصدق با حضور در آن شورا به دفاع از منافع ملی ایران پرداخت. کار به دیوان بینالمللی لاهه کشید. ریاست این دیوان بر عهده سر آرنولد مکنیر انگلیسی بود. دعوا مطرح شد. دفاع جانانه مصدق از منافع ملی ایران سبب شد که دادگاه و در راس آن قاضی انگلیسی به نفع ایران رای دادند و مصدق پیروز شد و به ایران بازگشت. به دوران حکومت او از منظر داخلی اقتصاد بدون نفت پایهگذاری شد، صادرات بر واردات فزونی گرفت حتی گندم صادر شد.
در حیطه خارجی سیاست موازنه منفی را پی ریخت، نه به غرب وابسته بود و نه به شرق. کوشید در سیاست خارجی برای جهان پایهای مستقل بنیان نهد. آنچه بعدها جنبش غیرمتعهدها نام گرفت. مصدق در تمام دوران نخستوزیریاش حقوقی دریافت نکرد. دفترش خانهاش بود. همان خانهای که ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ویران شد. افسوس وقتی که سقوط کرد «اسباب مسرت» گروهی گردید. تلگرافهای تبریک زده شد. کودتای ۲۸ مرداد «قیام ملی»! خوانده شد. مصدق رفت و به تاریخ پیوست. او مرد سال ۱۹۵۱ مجله تایم شد. سالها پیش خیابانی در قاهره به نام شارع دکتر محمد مصدق به نامش نامگذاری شد و اخیرا نیز در ایران خیابانی به اسمش تصویب شد. مصدق ماند در خزینه خاطرات مردمی که آزادی را باور دارند که در دل پاکی را دوست دارند که در دیده، راستی را ارج مینهند که دریافتهاند زمانه نیک میسنجد که تاریخ داور زبردستی است که حکم ازلی این است
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 کشف لاشه "کَل" و ۵ گونه پرنده از منزل شکارچی "پادنا"
- 2 احیای مجموعه ورزشی کارگران یاسوج/+تصاویر
- 3 با افت منابع آبی کهگیلویه و بویراحمد تابستان سختی پیشرو است
- 4 ۲۶ هزار معلول تحت پوشش بهزیستی کهگیلویه بویراحمد
- 5 خانواده ۹ نفره گرفتار در ارتفاعات چاروسا کهگیلویه نجات یافتند
- 6 فرماندار گچساران : ۴۰۰ طرح اشتغالزایی در گچساران اجرا میشود
- 7 ۱۷ میلیارد ریال اعتبار در ورزش زورخانه ای کهگیلویه وبویراحمد هزینه شده است
- 8 ۲۳ درصد از نوآموزان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون مراجعه نکردند
-
سرپرست مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج منصوب شد
-
مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج تغییر کرد+ عکس و سوابق
-
انتقاد شجاعپوریان از تشریفات بیجا در مراسمهای عزا/ آیینهایی که تسلیبخش نیست
-
نوستالوژی فوتبال دهدشت در دهه 60
-
دلنوشته رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی استان در سوگ زنده یاد «قلندر سخن سنج»/ زمین سبز دیگر جای خالی تو را حس میکند
-
«قلندری» که سخن میسنجید
-
واگذاری معادن کهگیلویه و بویراحمد با شرط فرآوری
-
قیمت جدید شن و ماسه در کهگیلویه و بویراحمد اعلام شد
-
هزینه ماهانه ۴۰۰میلیارد تومانی تأمین اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد
-
۱۸۷۷ میلیارد تومان از اعتبارات سال گذشته کهگیلویه و بویراحمد هنوز جذب نشده است
نظرات ارسالی 1 نظر
این کشور هیچ گاه آبادگر نمیخواهد. توصیه میکنم کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در ایران را بخوانید. نوشته رضاقلی و درباره سرگذشت سه نخست وزیر ایران یعنی قایم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق... ملتی که تاریخ نخواند ناگزیر به تکرار آن است...
پاسخ