-
آینده جنگ اسرائیل با ایران چه خواهد شد؟
عباس عبدی -
«شافرج الله»
سیدمحمد مختاری -
ایران خانهی ماست؛ مسئولیت ایرانی بودن فراتر از هر تفاوتی
علیرضا تابش -
وقتی وفاداری استاندار به دولت قربانی روابط و رفاقتهای پشت پرده میشود»
یادداشت مخاطبان -
دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
فضلالله یاری -
جوابیهای به یک رسانه/ وقتی مدح بیمحتوا جای مطالبهگری رسانهای را میگیرد
حسن کریمی -
مرثیهای بر پروژههای نیمهتمام استان کهگیلویه و بویراحمد
بویار پارسه -
دیدهبان
هجیر تشکری -
عوارض شناسی تعطیلی خرد سیاسی در سطح میزان پیشرفت شهرستانهای چهارگانه
یاسین علویان سوق -
واقعیت مدیران 50 میلیاردتومانی و نقش «تاجگردون» در بحران مدیران اینستاگرامی!
اسلام ذوالقدرپور
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

پرسش این است: انسان آیا موجودی آیینی است؟ که بین دل دادن و پای نهادن در مسیر بنا نهادن سازه ارزشهای خودساخته ویا همسویی با ارزشها،آیینها و عرفهای حاکم بر زمانه و جماعت پیرامون، دومی را بر میگزیند یا شاید ناخواسته در دل دومی لغزیده و آنجا را همگونتر و همسازتر یافته است.
هند هزار دین و آیین، مشتی از خروارْ آیین راههایِ رفته جماعت بشری است. هژمونی نظامِ سرمایهداریِ موردِ نظرِ مارکس را اگر بپذیریم دست بر قضا او نیز وعده انسانهایِ یک دست شده، ربات شده و بیگانه از خود را در آیین عصرِ حاضر میدهد. این از خود بیگانگی، دلدادگی و وادادگیِ در دل فرآیندهای یک دستساز، نزد جوامع سنتی به ساز سخیفتری سازه میسازد. از اساس انسان پررنگترینِ وجوه هویتی و نظام ارزش داوریِ خود را از ارزشهایِ اجتماعِ هم زیست خود وام میگیرد. اینکه بعضا «عرفها» حکومت تامتری حتی از «قوانین» برای یک قوم و ملت دارند حجت را تمام میکند.
در زندگی اما لحظه رهزن، جرقه فکری، رخدادی فیزیکی، خواب و کابوسی از ناگهان بر انسانِ تار افتادهای در میرسد و سکتهای بر بنِ بنایِ عادات و آیینهای انسانی میزند. لحظات رهزنی که ذهن و ضمیر را تب دار میکند.
تبهایی که تسخرهایِ نیش دار بر همه آیینهایِ آینه نما میزنند. لحظات یکهای که کمترین فایده آن فرو ریزیِ ناگهانیِ همه عادات و آیینها، دستکم برای مدت کوتاهی در ذهن و ضمیر است. از این پس اما انسان است که مخیر بین رفتن و ماندن است. میتوان ادعا داشت که انسان بودگیِ انسان درست در همان لحظه رخ میکشاند و قد میفرازد. به قول شریعتی در همان لحظه عصیان، همان عصیانی که انسان را از بهشت تا زمین میکشاند.
آن لحظه آن دقیقه، همانجایی است که اراده و اختیار(اگر باشد) به انسان نهیب میزند و میکوشد فهمی برابر و برازنده خود از فحوای دین و دنیا را به کرسی بنشاند. این گدازه جانسوز و جانساز در دل شاعران به شعر مینشیند و در دل عاشقان به عشق. در دل شاعران نشاءِ عشق مینشاند تا به شعر ثمر شود. در دل دیوانه ویرانه میکارد، در دل منصور خدایی مینشاند و در نهادِ اسپینوزا صیقلِ فلسفه میکارد تا به پای عصیانِ بر آیین یهود، میراثِ پدری را وانهد و در عوضِ زندیقی از کیشِ زمانه،پیشه فلسفه پیش کند. لحظه عشق که دینِ شیخِ صنعان را در خوابی خوش از او میگیرد و تا از پای افتادگیِ در پای دختر مسیحی میکشاند.
لحظه یقین، لحظه شهود، لحظهای از هرآینه آنجا که اختیار فرمان میدهد برای چون شیخِ صنعانی عشق حکم به اعتبار میدهد و به ابتکارِی بیدار شده از دلِ یک خواب، هست و نیست خود را به خاکستر مینشاند و اما ققنوس خود را از دلِ به خاکستر نشستهها به پرواز میکشاند. بر شیخ صنعان چنان میشورد آن لحظه رهزن که مکتب و مرید را به بادِ هوا میدهد و با بادِ دلِ دخترِ مسیحی باری به هر جهت میبرد. از آیین و عرفِ مسلمانیِ مسلمانانِ زمانه از در میشود و با آیین مُسَّلم شدهیِ خود از مسلمانی به در میآید.
از اینروست که اقلیمِ عشق با همه آشناییاش بیگانه مینماید. با همه داشتهای که از عشق داریم، توافقی بر چیستیاش نداریم. رازِ رازواریِ عشق در این است که حادثه آن برای انسان از نوع مواجهه است و نه تجربه و از همینرو آنچه که بر انسان میرود به زبان نمیآید. معجونی از ترس و کشف، جانسوزی و جانسازی، تلخی و شیرینی و اینها همه برای آن وقوع یکبارهای است که با انسانی با نوعِ تنها و خاصهای از احساس و افکار به مواجهه میرسد.
به هر روی اختیار و اراده انسان در آن لحظه رهزن متبلور میشود. انسان یا تبِ حاصل از آن دقیقه را به تجویزِ آیین و عادت خود و جامعه میخواباند و نقد خطر کردن در راه نرفته را به نسیه تجویز و تقدیرِ موعود در آیینها و عادات میدهد (انسان زیرِ لب گفت: ــ تقدیر چنین بود، زمین گفت: و تو بیاحساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از «تقدیر» سخن میگویی که جز بهانهی تسلیمِ بیهمتان نیست؟ شاملو) یا همه چیز را وا مینهد و با قدم نهادن در مسیر بیبازگشتِ کشف و مواجهه و به رسوایی دل، بی انقضاءترین نقشها را رقم میزند که «نامور شد هر که شد رسوای دل.»
همان لحظهای که حافظ هر کسی از همه را به نقش زدن نقاشی خود میخواند و فریادکشان به شعر مینشیند که:
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید/ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
منبع:همدلی
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 3 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
- 4 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 5 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 7 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 8 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
-
نشست احزاب اصلاحطلب و اصولگرا با استاندار/ «وحدت» و «همبستگی ملی» فصل مشترک جریانهای سیاسی استان/ گزارش و عکس
-
رئیس فرهنگ و ارشاد گچساران منصوب شد/ ابلاغ
-
مديرعامل شركت نفت گچساران: كتابخانههای شركت نفت گچساران بیش از 6 هزار نفر عضو دارد
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر شتاب و روند تکمیل پروژههای عمرانی و خدماتی شهر یاسوج تاکید کرد
-
استاندار: زیرساختهای گردشگری مذهبی توسعه مییابند
-
تذکر رئیسجمهور به منابر، رسانه ملی و نمازهای جمعه: از سخنان تفرقهافکنانه و اختلافبرانگیز بهشدت پرهیز شود
-
«وضعیت حساس کنونی» ؛ جنگ یا صلح؟!
-
«همایونفر» معاون اداره کل مسکن و شهرسازی استان شد/ ابلاغ
-
هتل ورزش یاسوج پس از سالها تکمیل میشود/ آگهی مناقصه
-
لاشه پهپاد هرمس بر دوش یک لر
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!