-
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
«قلندرِ مستطیل سبز»
محمد زرین -
تمجید بزرگان فوتبال یاسوج از بزرگمرد تاریخ فوتبال استان
یادداشت مخاطبان -
مردمآزاری با چند عدد قرص
پیام واحد -
اسطوره اخلاق فوتبال را دریبل کرد
سعید بخشوده -
تیمی که نیدرخشه استقلال دهدشته؛ قلندر خاموش شد، حماسه به ابدیت پیوست
بهنام عکاشه -
زاگرس، ستونفقرات ایران را نشکنید
وحید سیدیپور -
آموزش و پرورش وزیر دانا میخواهد نه سرباز رادان!!
علیرضا کفایی -
در سوگ قاضی تنها؛ سیدعیسی حسنی
علی ضامنی پور -
تحلیلی از عملکرد و سیاست های تاجگردون در بستر پلتفرم های مجازی
یعقوب درویشیان
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

پرسش این است: انسان آیا موجودی آیینی است؟ که بین دل دادن و پای نهادن در مسیر بنا نهادن سازه ارزشهای خودساخته ویا همسویی با ارزشها،آیینها و عرفهای حاکم بر زمانه و جماعت پیرامون، دومی را بر میگزیند یا شاید ناخواسته در دل دومی لغزیده و آنجا را همگونتر و همسازتر یافته است.
هند هزار دین و آیین، مشتی از خروارْ آیین راههایِ رفته جماعت بشری است. هژمونی نظامِ سرمایهداریِ موردِ نظرِ مارکس را اگر بپذیریم دست بر قضا او نیز وعده انسانهایِ یک دست شده، ربات شده و بیگانه از خود را در آیین عصرِ حاضر میدهد. این از خود بیگانگی، دلدادگی و وادادگیِ در دل فرآیندهای یک دستساز، نزد جوامع سنتی به ساز سخیفتری سازه میسازد. از اساس انسان پررنگترینِ وجوه هویتی و نظام ارزش داوریِ خود را از ارزشهایِ اجتماعِ هم زیست خود وام میگیرد. اینکه بعضا «عرفها» حکومت تامتری حتی از «قوانین» برای یک قوم و ملت دارند حجت را تمام میکند.
در زندگی اما لحظه رهزن، جرقه فکری، رخدادی فیزیکی، خواب و کابوسی از ناگهان بر انسانِ تار افتادهای در میرسد و سکتهای بر بنِ بنایِ عادات و آیینهای انسانی میزند. لحظات رهزنی که ذهن و ضمیر را تب دار میکند.
تبهایی که تسخرهایِ نیش دار بر همه آیینهایِ آینه نما میزنند. لحظات یکهای که کمترین فایده آن فرو ریزیِ ناگهانیِ همه عادات و آیینها، دستکم برای مدت کوتاهی در ذهن و ضمیر است. از این پس اما انسان است که مخیر بین رفتن و ماندن است. میتوان ادعا داشت که انسان بودگیِ انسان درست در همان لحظه رخ میکشاند و قد میفرازد. به قول شریعتی در همان لحظه عصیان، همان عصیانی که انسان را از بهشت تا زمین میکشاند.
آن لحظه آن دقیقه، همانجایی است که اراده و اختیار(اگر باشد) به انسان نهیب میزند و میکوشد فهمی برابر و برازنده خود از فحوای دین و دنیا را به کرسی بنشاند. این گدازه جانسوز و جانساز در دل شاعران به شعر مینشیند و در دل عاشقان به عشق. در دل شاعران نشاءِ عشق مینشاند تا به شعر ثمر شود. در دل دیوانه ویرانه میکارد، در دل منصور خدایی مینشاند و در نهادِ اسپینوزا صیقلِ فلسفه میکارد تا به پای عصیانِ بر آیین یهود، میراثِ پدری را وانهد و در عوضِ زندیقی از کیشِ زمانه،پیشه فلسفه پیش کند. لحظه عشق که دینِ شیخِ صنعان را در خوابی خوش از او میگیرد و تا از پای افتادگیِ در پای دختر مسیحی میکشاند.
لحظه یقین، لحظه شهود، لحظهای از هرآینه آنجا که اختیار فرمان میدهد برای چون شیخِ صنعانی عشق حکم به اعتبار میدهد و به ابتکارِی بیدار شده از دلِ یک خواب، هست و نیست خود را به خاکستر مینشاند و اما ققنوس خود را از دلِ به خاکستر نشستهها به پرواز میکشاند. بر شیخ صنعان چنان میشورد آن لحظه رهزن که مکتب و مرید را به بادِ هوا میدهد و با بادِ دلِ دخترِ مسیحی باری به هر جهت میبرد. از آیین و عرفِ مسلمانیِ مسلمانانِ زمانه از در میشود و با آیین مُسَّلم شدهیِ خود از مسلمانی به در میآید.
از اینروست که اقلیمِ عشق با همه آشناییاش بیگانه مینماید. با همه داشتهای که از عشق داریم، توافقی بر چیستیاش نداریم. رازِ رازواریِ عشق در این است که حادثه آن برای انسان از نوع مواجهه است و نه تجربه و از همینرو آنچه که بر انسان میرود به زبان نمیآید. معجونی از ترس و کشف، جانسوزی و جانسازی، تلخی و شیرینی و اینها همه برای آن وقوع یکبارهای است که با انسانی با نوعِ تنها و خاصهای از احساس و افکار به مواجهه میرسد.
به هر روی اختیار و اراده انسان در آن لحظه رهزن متبلور میشود. انسان یا تبِ حاصل از آن دقیقه را به تجویزِ آیین و عادت خود و جامعه میخواباند و نقد خطر کردن در راه نرفته را به نسیه تجویز و تقدیرِ موعود در آیینها و عادات میدهد (انسان زیرِ لب گفت: ــ تقدیر چنین بود، زمین گفت: و تو بیاحساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از «تقدیر» سخن میگویی که جز بهانهی تسلیمِ بیهمتان نیست؟ شاملو) یا همه چیز را وا مینهد و با قدم نهادن در مسیر بیبازگشتِ کشف و مواجهه و به رسوایی دل، بی انقضاءترین نقشها را رقم میزند که «نامور شد هر که شد رسوای دل.»
همان لحظهای که حافظ هر کسی از همه را به نقش زدن نقاشی خود میخواند و فریادکشان به شعر مینشیند که:
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید/ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
منبع:همدلی
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 کشف لاشه "کَل" و ۵ گونه پرنده از منزل شکارچی "پادنا"
- 2 احیای مجموعه ورزشی کارگران یاسوج/+تصاویر
- 3 با افت منابع آبی کهگیلویه و بویراحمد تابستان سختی پیشرو است
- 4 ۲۶ هزار معلول تحت پوشش بهزیستی کهگیلویه بویراحمد
- 5 خانواده ۹ نفره گرفتار در ارتفاعات چاروسا کهگیلویه نجات یافتند
- 6 فرماندار گچساران : ۴۰۰ طرح اشتغالزایی در گچساران اجرا میشود
- 7 ۱۷ میلیارد ریال اعتبار در ورزش زورخانه ای کهگیلویه وبویراحمد هزینه شده است
- 8 ۲۳ درصد از نوآموزان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون مراجعه نکردند
-
سرپرست مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج منصوب شد
-
مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج تغییر کرد+ عکس و سوابق
-
انتقاد شجاعپوریان از تشریفات بیجا در مراسمهای عزا/ آیینهایی که تسلیبخش نیست
-
نوستالوژی فوتبال دهدشت در دهه 60
-
دلنوشته رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی استان در سوگ زنده یاد «قلندر سخن سنج»/ زمین سبز دیگر جای خالی تو را حس میکند
-
«قلندری» که سخن میسنجید
-
واگذاری معادن کهگیلویه و بویراحمد با شرط فرآوری
-
قیمت جدید شن و ماسه در کهگیلویه و بویراحمد اعلام شد
-
هزینه ماهانه ۴۰۰میلیارد تومانی تأمین اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد
-
۱۸۷۷ میلیارد تومان از اعتبارات سال گذشته کهگیلویه و بویراحمد هنوز جذب نشده است
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!