-
مردم؛ "وجود حاضر غایب" در اصلاحات
محسن خرامین
-
انتخاباتی فیصلهبخش!
حامد وکیلی
-
پزشکیان تنها درمان اقتصاد انتظاری کشور
سجاد افسر
-
«دموکراسی بدون دموکراتها»
یادداشت مخاطبان
-
چرا دکتر مسعود پزشکیان؟
رضا چمن
-
«دُور مَحرم رحیم» و خدای اسپینوزا
هجیر تشکری
-
هشتگی برای «زنان گوجهچین» دهدشتی
فضلالله یاری
-
جادههای کهگیلویه و بویراحمد: قاتلان خاموش!
حمیده تابش نژاد
-
زنان گوجه چین؛ پایانِ شب ِ نابرابری سپید نیست!
رفعت کاظمی
-
مرثیههای ناتمام برای «زنان گوجهچین کهگیلویه»
صیاد خردمند
- «پل چهارم بشار یاسوج» همچنان در پیچ و خم وعدهها
- آفت پروانه سفید برگخوار درختان تنومند زاگرس را به زانو در میآورد / ابتلای ۶۰ هزار هکتار جنگلهای کهگیلویه به آفت
- روایت کوتاه اَفتونیوز از زندگی پر مشقت مادر دهدشتی و دو فرزند معلولاش
- حال و روز جنگل های زاگرس خوب نیست/ امکان زادآوری درختان آن را به صفر رسیده است/قُرق بانی منطقی نیست
- حمله ملخ ها به روستای« جلاله» / ماجرا چیست؟
- خانههای دولتی دهدشت در قُرق یک لیست ۳۰ نفره/ راه و شهرسازی کهگیلویه آییننامه تخلیه منازل سازمانی را مطالعه کند
- آخرین اخبار از بیماری تب مالت در دیشموک
- امید معتمدی: شعر من زاییده «عشق» و«تنهایی» است/ اعتقادی به انتخاب اسم برای اشعارم ندارم/ با نوشتار زبان لری به دستورالعمل دستور فارسی مخالفم
- کاسبی با سلامت شهروندان با کلینیکهای غیرمجاز در یاسوج/ به نام زیبایی به کام سودجویان
- ابتلای بیش از ۴۰ نفر از اهالی روستای«رودریش» به یک بیماری/ «دیشموک» در تسخیر « تب مالت»
روزگار تلخ قربانی اسیدپاشی اشتباهی در دهدشت/عکس
حادثه عصر روز ۳۰شهریورماه سال ۹۳در میدان اصلی شهرستان دهدشت اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که دختر ۲۷سالهای به نام سیما از مدتی قبل بهصورت تلفنی با دختر ۱۸سالهای به نام پریسیما دوست شده بود و آنها آن روز با یکدیگر در میدان شهر قرار گذاشته بودند تا بعد از مدتی دوستی تلفنی، یکدیگر را ببینند.
سیما در سر قرار حاضر شده بود که پریسیما با دختر دیگری از راه رسید. آنها چند دقیقه با یکدیگر گفتوگو کردند اما ناگهان پریسیما از کیفش یک بطری درآورد و محتویات آن را روی صورت و دست و پای سیما پاشید. محتویات بطری چیزی نبود جز اسید. پریسیما خیلی زود از محل حادثه گریخت و سیما را با درد و سوزش ناشی از اسید تنها گذاشت.
دختر جوان از شدت درد بهخودش میپیچید و از مردم کمک میخواست. او نمیدانست که چرا پریسیما دست به این کار زده بود. قدرت اسید به حدی بود که فقط چند لحظه بعد نهتنها لباسهایش سوخت بلکه چشمانش نیز دیگر جایی را نمیدید. سرانجام بعد از گذشت دقایقی قربانی این اسیدپاشی در ترافیک شدید خیابان به بیمارستان منتقل شد. شدت سوختگی به حدی بود که صورت، گوش، دست و پا و کمر و بیشتر اعضای بدن وی دچار سوختگی شده بود.
در همین حال در جریان تحقیقات پلیس زن اسیدپاش شناسایی و دستگیر شد. او مدعی شد که چون شوهرش او را ترک کرده و قصد داشته با سیما ازدواج کند این بلا را بر سرش آورده است. این در حالی بود که سیما نامزد داشت و قرار بود بهزودی با وی ازدواج کند. متهم ۱۸ساله در دادگاه محاکمه و به پرداخت دیه و قصاص محکوم شد اما چون او پولی برای پرداخت دیه ندارد، سیما نیز نمیتواند خودش را درمان کند و روزگار تلخی را میگذراند.
به گزارش «افتونیوز»، این قربانی اسیدپاشی در گفتوگو با همشهـــری جزئیــــات بیشتری از این حادثه و رنجی که میکشد را بازگو کرد.
چطور با زن اسیدپاش آشنا شدی؟
مدتی بود که مزاحم تلفنی داشتم. این موضوع را به خانوادهام گفته بودم. چند مرتبه شماره تلفنم را هم عوض کردم اما فایدهای نداشت و مزاحمتها ادامه داشت تا اینکه او خودش را معرفی کرد و گفت زنی به نام پریسیماست. او گفت میخواهد با من دوست شود. پریسیما چند مرتبه با من تلفنی صحبت و درد دل کرد و گفت دوست دارد من را ببیند و رو در رو با من حرف بزند. من هم قبول کردم و با هم در میدان شهر قرار گذاشتیم.
از روز حادثه بگو. چطور شد که زن جوان رویت اسید پاشید؟
وقتی سر قرار رسیدم دختر دیگری نیز همراه پریسیما بود. میخواستم روی یکی از نیمکتهای فضای سبز بنشینم اما آنها گفتند بهتر است جایی بنشینیم که زیاد در دید مردم نباشد. چند دقیقه با یکدیگر صحبت کردیم و او گفت که شوهرش او را ترک کرده است. حرفهای او ادامه داشت تا اینکه او ناگهان گفت «شنیدهام که تو میخواهی با شوهرم ازدواج کنی.»
خیلی تعجب کردم و گفتم اصلا چنین حرفی صحت ندارد. قرآنی را که در کیفم داشتم در دستم گرفتم و قسم خوردم که نامزد دارم و با شوهر او هیچ رابطهای ندارم. آن روزها با نامزدم آزمایش خون داده بودیم و قرار بود بهزودی پای سفره عقد بنشینیم. حتی برگه آزمایشگاه را هم نشانش دادم تا اینکه کمی آرام شد و از من عذرخواهی کرد.
او با شوهرش تماس گرفت و او هم به آنجا آمد. دلهره زیادی داشتم تا اینکه او یک لحظه از کیفش یک بطری در آورد و رویم اسید پاشید. حتی وقتی روی زمین افتادم بطری اسید را روی کمرم خالی کرد و با کمک مرد جوانی با موتورسیکلت فرار کرد.
بعد از حادثه چه اتفاقی افتاد و چهکسی تو را به بیمارستان رساند؟
حدود نیم ساعت در آنجا روی زمین افتاده بودم و با داد و فریاد از مردم کمک میخواستم. اسید لباس هایم را هم سوزانده بود و یک نفر یک چادر رویم انداخت. مردم زیادی دورم جمع شده بودند. هر کسی چیزی میگفت. اما هیچکس هیچ کمکی نمیکرد. چند نفر از اقوامم آن طرف خیابان کار میکنند اما هرچه فریاد میزدم آنها هم با توجه به سر و صورت سوختهام من را نمیشناختند که کمکم کنند. با این حال شوهر پریسیما یک ماشین گرفت و من را به بیمارستان رساند.
آیا پیش از این شوهر زن اسیدپاش را دیده بودی ؟
آن روز وقتی او را دیدم، فهمیدم ماجرا چیست. حدود ۸ماه قبل از حادثه او به خواستگاریام آمده بود. اما چون شنیدم که متاهل است به او جواب رد دادم و مدتی بعد نامزد جوان دیگری شدم. من تا آن موقع نمیدانستم که همسر آن مرد پریسیماست و همه حرفهایی که زن اسید پاش گفته تهمت است و من اصلا قصد ازدواج با شوهر او را نداشتم.
عامل اسید پاشی چطور دستگیر شد و دادگاه چه تصمیمی دربارهاش گرفت؟
شوهرش او را لو داد و مأموران دستگیرش کردند. او گفت که شوهرش گفته میخواهد به زور با من ازدواج کند. تو برو و رویش اسید بپاش. او همهچیز را قبول کرد و دادگاه هم او را به پرداخت ۴۵۰میلیون تومان دیه و قصاص یک گوش و یک چشم محکوم کرد. اما او پولی ندارد که بهعنوان دیه به من بدهد.
حالا در این شرایط با چهکسی زندگی میکنی و روند درمانت چطور پیش میرود؟
پدرم سالها قبل با زن دیگری ازدواج و ما را رها کرد. مادرم هم بعد از حادثهای که برایم اتفاق افتاد آنقدر غصه خورد تا دق کرد و جانش را از دست داد. حالا من ۴برادر دارم. یکی از آنها متاهل است. یکی دیگر مشکلات روانی دارد و ۲برادر دیگرم سالم هستند و کمکم میکنند.
یکی از آنها خانهاش را فروخت و خرج درمانم کرد. اما هزینههای درمانم آنقدر زیاد است که نمیتوانم کاری از پیش ببرم. من حتی پول ندارم که یک تخت بخرم و با وضعیت سوختگی شدیدی که دارم روی زمین میخوابم. مدام در خانه درد میکشم و همه بدنم میسوزد و مدتی است مشکلات شدید روحی پیدا کردهام. از طرفی با اینکه نامزدم میگوید باز هم میخواهد با من ازدواج کند اما خانوادهام راضی نیستند.
این حادثه چه آسیبهایی به تو وارد کرد؟
یکی از چشمانم نابینا شد و چشم دیگرم چیزی در حد سایه میبیند. یکی از گوشهایم سوخت و از بین رفت. صورتم، دندانهایم، کمرم، دست و پایم و… بیشتر بدنم سوخت و حالا زندگی سختی دارم.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 گاز به ۲۴ روستا در زیلایی میرسد
- 2 در سه سال اخیر ۵۰ پروژه بهداشت درمان و آموزش بهرهبرداری شد
- 3 ۱۳۲ میلیارد تومان برای توسعه مشاغل خانگی کهگیلویه و بویراحمد
- 4 تعیین ۸۴۳ شعبۀ اخذ رأی در کهگیلویه و بویراحمد
- 5 بازداشت یک نفر در حادثه قتل پارک آبشار یاسوج
- 6 تیم فوتبال نفت و گاز گچساران دهم شد
- 7 کلاهبرداران فضای مجازی در کهگیلویه دستگیر شدند
- 8 ۵۰ زندانی غیر جرائم عمد سال جاری در کهگیلویه و بویراحمد آزاد شدند
- دستور پیگیری فوری رئیس دانشگاه یاسوج برای ماجرای دوقلوهای بیمارستان امام سجاد
- فرمانداران سلامت و رقابت را در دستور کار قرار دهند
- حضور کم فروغ اصولگرایان در افتتاحیه ستاد قالیباف در یاسوج/+تصاویر
- فاجعه در بیمارستان امام سجاد یاسوج/ نوزادان دوقلو زنده زنده کفن شدند! / عکس و جزییات
- تغییر یواشکی مدیرکل انتخابات استانداری/ پروژه «خالصسازی» احمدزاده در آستانه انتخابات تکمیل شد؟
- سرپرست مرکز بهداشت بویراحمد منصوب شد/ «نیازی»رفت«اسدی»آمد
- اتفاقی عجیب در برگزاری آزمون نهایی مدرسه تیزهوشان شهیدبهشتی یاسوج/ جزییات
- رکورد بیسابقه خرید ۸۰ هزار تن گندم را به ثبت رساندیم
- در سه سال اخیر 266 روستای کهگیلویه و بویراحمد به اینترنت پرسرعت متصل شده است
- اسامی روسای ستادهای استانی پزشکیان
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!