-
آینده جنگ اسرائیل با ایران چه خواهد شد؟
عباس عبدی -
«شافرج الله»
سیدمحمد مختاری -
ایران خانهی ماست؛ مسئولیت ایرانی بودن فراتر از هر تفاوتی
علیرضا تابش -
وقتی وفاداری استاندار به دولت قربانی روابط و رفاقتهای پشت پرده میشود»
یادداشت مخاطبان -
دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
فضلالله یاری -
جوابیهای به یک رسانه/ وقتی مدح بیمحتوا جای مطالبهگری رسانهای را میگیرد
حسن کریمی -
مرثیهای بر پروژههای نیمهتمام استان کهگیلویه و بویراحمد
بویار پارسه -
دیدهبان
هجیر تشکری -
عوارض شناسی تعطیلی خرد سیاسی در سطح میزان پیشرفت شهرستانهای چهارگانه
یاسین علویان سوق -
واقعیت مدیران 50 میلیاردتومانی و نقش «تاجگردون» در بحران مدیران اینستاگرامی!
اسلام ذوالقدرپور
چگونه "کرونا"، جنازهی قلمرو اعتماد عمومی را تشییع کرد؟

"مارسیاس" در اسطورههای یونان، نوازندهی فلوت بوده است؛ او که به روایتی، نیِ دور انداختهشدهی "آتنا" (ایزدبانو) را مییابد، چنان در نواختناش اهتمام میورزد که روزی تصمیم میگیرد با داوری الهگان موسیقی، با آپولون رقابت کند. اما این مسابقه، مارسیاس را به کام مرگ میفرستد؛ او از خدای المپنشین شکست میخورد.
شکل مرگ او، تجسد رنج است؛ بهعبارتی، او طوری میمیرد که گویی قرار است هر بار در روایتی از شکنجهاش احضار شود. آپولون، پوست مارسیاس را میکَند و او را در جریان آرام مثلهشدن، به مرگی شدتمند محکوم میکند؛ سرنوشتی که در هر روایت، بایستی حاضر شود تا دوباره پوستکنده و در احتضاری طولانی، نفسبُر گردد. اما مرگ او را پایانی نیست؛ چرا که رود "ماروساس" که از خوناش سرچشمه گرفته؛ مرگ او را نیز به حیاتی ابدی محکوم کرده است!
جیمز جورج فریزر در کتاب "شاخهی زرین"، از این مرگ مدید، در توضیح مناسک آیینی که تا دوران تاریخی بهطول انجامیده؛ کار میکشد. وی معتقد است در اوایل دسامبر، هنگام آمادهسازیِ زمین برای کِشت، زمان قربانیکردن بردهای نیز بوده؛ درواقع قربانی را بهعنوان تاوان سال خوبی که سپریشده و تضمین برکت سال آینده، پوست میکندند. جنازههای تکهپاره، که با بهراه انداختن حمام خون، ضمانتی برای آیندهای پربرکت بودند، گویی زمین را با وعدهی طراوت بهار، از گناه جنایت میشستند!
این تنگهی باریک رستگاری در مغاک، که خون را منادی بهار میدانست، به دوران بدوی و جوامع ابتدایی محدود نشد و به شکل اندیشهای اسطورهای، گریبان روزگار ما را نیز گرفته است. چیزهای زیادی را میتوان برشمرد که ذبح میشوند و با رگ و پی بریده، در خدمت برقراری دوبارهی یک نظم پیشینِ از دستشده، نفس به نفسِ مرگ میدهند؛ گویی زندگیِ "وضع موجود" دقیقن به قربانیکردن آنها وابسته است؛ بهعنوان مثال: فقط نظری به "اعتماد عمومی" بیندازید!
جامعهای که به ساختارِ حکومت-دولت معتمد است، مشارکت میکند؛ نقش خود را بهعنوان حاکم بر سرنوشت خود میفهمد، نسبت به تعلیق سازوکارها در ادارهی امور حساس است و با زندگی در هوای این اعتماد، "قلمرو عمومی" را بهمثابهی میدان گفتوگو با گفتمان رسمی، خالی نمیگذارد؛ پس درست اینجا، اندیشهی اسطورهای در سیستم حاکم، به لب تشنهاش اشاره میکند؛ او برای سیرابشدن، خون میخواهد تا "برقراری" ممکن شود!
دهههاست که "اعتماد عمومی"، قربانیایست که بایستی به درخت بلوطِ وضعیتِ حاکم چهارمیخ گردد؛ چرا که ادامهی کار به روال، به "بیحسیِ" ناشی از مرگ آن محتاج است؛ اعتماد باید قلع و قمع شود تا توازیهای ساختاری میان بدنهی اجتماعی و گفتمان رسمی از کار بیفتد؛ تا نهاد دولت بهمثابهی تنها صدایی که حق زندگی دارد- برای شاخههای فرتوت آینده، شکوفههای مصنوعی بادام برسازد!
این روزها که وزارت بهداشت، مدام از عدم همکاری ایرانیها میگوید و برخی از ما به خیابانهای خلوت اروپایی و چگونگی مجابکردن شهروندان به قرنطینهی خانگی با حسرت نگاه میکنیم؛ به جادههای نفسبریدهی گیلان چشم میدوزیم و "بیشعوری" را دمدستیترین صفت آنها که تن به آب بلا زدهاند، و در دریای مرگ رو به شمال پارو میزنند، عنوان میکنیم؛ پیش از هر چیز باید به "قربانگاه" روی بگردانیم.
آنچه قربانی شده، همواره امکان احیا ندارد! آن پوست برچیده که به وضعیتهای دستکاریشده حساس بود؛ آن انداموارهی از شکلافتاده که نهادهای واسط میان سرِ حکمران و قلب عمومی را در خود داشت؛ آن رگ بریده که از سرمایههای اجتماعی خود خالی شد؛ آن نبض منجمد که در احساس تعلق به خاکاش میتپید، تجزیهی جامعهایست که با تمامیتِ پیوندهای اساسیاش از نفس افتاده؛ و در شکل ذرهای شدهاش، اعتماد عمومی را وانهاده است.
بهتعبیری، اگر خوب نگاه کنیم؛ شقایقها همیشه با این پیام نمیرویند که: خاک، کشتگاناش را بازپَس داده است! گاهی مرگ چنان قطعیست که امید به رستاخیز را درست در آخرین نفساش میبُرد؛ امری که بهخوبی در جادههای پرتردد، عریان شده و "میل به ویرانی" را به نمایش گذاشته است؛ در حالیکه جسد پوسیدهی "قلمرو عمومی" را بهعنوان نمادی از جامعهی مرده، روی دست تشییع میکند.
در این کارناوال مرگ، "پیجویی لذتهای خصوصی" را بهخوبی میتوان دید؛ زیرا پیشتر، تعهد، درگیریهای مدنی و مشارکت اجتماعی در مسلخ قلمرو عمومی جان سپردهاند؛ مرگی در طول چند دهه که امکان احیای آن، ضمن الگوی تکواحدیِ عملِ دستگاه قدرت وجود ندارد؛ درواقع ایجاد وابستگی متقابل در یک جامعهی ذرهایشده،رؤیای دوردستی است که واجد قابلیت تحقق نیست؛ و بزنگاه بحران اخیر نیز، برای ساختن بدیل سرمایههای از دسترفتهی اجتماعی،فرصتی نمیدهد.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 3 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
- 4 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 5 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 7 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 8 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
-
نشست احزاب اصلاحطلب و اصولگرا با استاندار/ «وحدت» و «همبستگی ملی» فصل مشترک جریانهای سیاسی استان/ گزارش و عکس
-
رئیس فرهنگ و ارشاد گچساران منصوب شد/ ابلاغ
-
مديرعامل شركت نفت گچساران: كتابخانههای شركت نفت گچساران بیش از 6 هزار نفر عضو دارد
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر شتاب و روند تکمیل پروژههای عمرانی و خدماتی شهر یاسوج تاکید کرد
-
استاندار: زیرساختهای گردشگری مذهبی توسعه مییابند
-
تذکر رئیسجمهور به منابر، رسانه ملی و نمازهای جمعه: از سخنان تفرقهافکنانه و اختلافبرانگیز بهشدت پرهیز شود
-
«وضعیت حساس کنونی» ؛ جنگ یا صلح؟!
-
«همایونفر» معاون اداره کل مسکن و شهرسازی استان شد/ ابلاغ
-
هتل ورزش یاسوج پس از سالها تکمیل میشود/ آگهی مناقصه
-
لاشه پهپاد هرمس بر دوش یک لر
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!