1.می شود با ده تا کتاب، ده کودک را کتاب خوان کرد از خانواده و فامیل شروع کرد. بار اول که به روستاها می رفتم کتاب های بچه خودم را همراهم می بردم و به بچه ها میدادم و مطالعه می کردند.

2.سال اولی که تازه از قم به شهرم کوچ کردم، هرپنج شنبه بچه های فامیل و همسایه را جمع می کردم و براشون برنامه قصه خوانی و کتاب خوانی برگزار می کردم. 3.از باجناقم که مغازه دار است، خواستم ماهی پنج هزار تومان برای خیرات پدرش، لواشک لقمه ای بدهد و برای بچه ها که مسجد میان و در کلاس ها شرکت می کردند، هر از چندگاهی لواشک بهشون بدهم. هرکس که کتاب را پس میداد با لواشک ازش تشکر می کردم. 4.گاهی از خود دوستان و فامیل پول می گیرم و برای بچه هاشون کتاب می خرم. 5.امروز در کلاس به طلبه ها پیشنهاد کردم درس ها که تمام شد و می روید روستاهاتون، بیایید کتاب قصه بدهم و یا خودتون ده تا کتاب قصه بگیردید و همراهتون ببرید، به جای رفتن پیش آدم بزرگ ها، کودکان را جمع کنید و با آنها مانوس شوید و کتاب بهشون بدید و باهم کتاب بخوانید.