-
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان -
آقای بهرامی! جوان کهگیلویه و بویراحمدی کمفرصت است، نه کمهنر
بویار پارسه -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز
اتفاقی عجیب برای مدیرکل ارشاد استان/ مکالمه تلفنی با رزمنده مجروح بعد از 34 سال

به مناسبت هفته دفاع مقدس و در استانه برگزاری کنگره ملی سرداران و شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد رضا دهبانی پور از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس خاطره ی زیبایی از گفت و گوی تلفنی خود با یکی از رزمندگان آن سال ها بعد از 34 را به تصویر کشیده است که این خاطره به روایت ایشان تقدیم خوانندگان عزیز می شود: . «انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گنجینه های تمام نشدنی و ظرفیتهای عظیمی هستند که باید از آنها برای نشر و گسترش فرهنگ و ارزشهای دینی و انقلاب اسلامی در جامعه و جهان، حداکثر استفاده را کرد» واقعیت انکار ناپذیری است که گذر زمان و زیبایی هایی که از دل حماسه ماندگار دفاع مقدس تراوش می کند آنرا اثبات می کند . هر روز که می گذرد زیبایی بیشتری از سال های حماسه و خون و حوادث زیبای مرتبط با آن عیان می شود و چه بسیار زیباییها که در سال ها و دهه های اینده از دل خاک بیرون خواهد آمد . قصه ای که قصد روایت آنرا دارم آغازش بر می گردد به اردیبهشت 1361 و عملیات بزرگ بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر عزیز که بعدها امام راجع به آن فرمودند:«خرمشهر را خدا آزاد کرد». در آن عملیات دوستان و همرزمان بسیاری ام به شهادت رسیدند و خرمشهر شهر خون شد تا این خبر محمد کریمی علویجه در رادیو که گفت: «شنوندگان عزیز توجه فرمایید خرمشهر شهر خون و حماسه آزاد شد.» زیباییش گستره ی تاریخ را در بر بگیرد. . در آن عملیات و در تاریخ 19 اردیبهشت 1361 از ناحیه فک و گردن بر اثر اصابت گلوله مجروح شدم گلوله ی برگشت خورده ای که تا نزدیک نخاع ناحیه گردنی ام پیش رفت . اگر چه هوش و حواس خود را داشتم ولی در وضعیت خطرناکی بودم و هر آن احتمال قطع نخاع از ناحیه گردن وجود داشت لذا به صورت اورژانسی به بیمارستان امیر اعلم تهران و از آنجا به بیمارستان سینا منتقل شدم و در نهایت در بیمارستان خصوصی مهر تهران گلوله از گردنم بیرون کشیده شد . . با توجه به وضعیت جسمی ام از آن بیمارستان و آن روزها چیز زیادی در ذهنم نمانده است و تنها نام پزشکم دکتر بهرام مشیری که با حذاقت تمام گلوله را از گردنم بیرون کشید را به یاد دارم . در سال های بعد از ان واقعه از تمام عکس هایی که در آرشیو دفاع مقدس داشتم عکسی متعلق به همان اتاق بیمارستان بر روی دیوار خانه ام نصب کردم . در عکس من که تازه بهبودی نسبی ام را پیدا کرده بودم بالای سر یک نوجوان مجروح در همان اتاق بیمارستان هستم .هم اتاقی ای که در تمام این سال ها نمی دانستم کیست و چیزی از او هم در ذهنم نبود .در آن اتاق علاوه بر من و آن نوجوان یک مجروح دیگر نیز حضور داشت به نام نصر اصفهانی که بعد ها شنیدم به درجه رفیع شهادت رسید . .خوب به خاطر ندارم این عکس چگونه گرفته شد.ولی عکس برایم زیبا و دوست داشتنی بود و هست. سال ها و دهه ها از اردیبهشت 1361 گذشت تا اینکه 34 سال بعد در 20 اردیبهشت 95 در محل کار و در یک جلسه اداری ویبره گوشی همراهم مرا متوجه خود کرد. شماره تهران بود و ما مدیران چون بلادرنگ تهران را جواب می دهیم !! گوشی را جواب دادم و با صدای ارام به تماس گیرنده گفتم جلسه ام .کسی در آن طرف خط گفت: فقط سوالی دارم و اگر جواب گرفتم بعد تماس می گیرم . آن غریبه از من پرسید:شما رضا دهبانی پور هستید و از بهبهان به جبهه اعزام شده بودید و در بیمارستان سینا بستری بودید .همین چند کلمه شوری عجیب در سراسر وجودم ایجاد کرد بی تابی می کردم به گونه ای که همکارانم که در جلسه بودند کاملا متوجه شدند . . عصر همان روز با حالی پر از تشویش مجددا شماره گیری کردم پشت گوشی کسی نبود جز همان جوانی که سال هاست فقط عکسش را می دیدم و هیچ شناختی از او نداشتم. او آن روزها نوجوان بود و من تمام این سال ها عکسش را نگاه میکردم و به ذهنم خطور نمی کرد روزی سرنوشت اینچنین رقم بخورد. نامش «عماد کریمیان» بود و حالا عضو هیئت علمی دانشگاه قزوین است . او می گفت: در میان عکس هایی که من هم از جبهه و جنگ به یادگار داشتم همان عکس برایم عزیز بوده است و چون در پشت عکس نام و برخی اطلاعات نوشته بود بعد از کلی پیگیری شماره را به دست آوردم. . خداحافظی که کردم ذهن و حواسم مدام در سیلان و فکر کردن به گذشته و روزهایی بود که جوانی ما به زیبایی آن دوران و روزها را سپری کرده بود. به سرنوشت فرزندان جبهه و جنگ فکر می کردم به استخوان هایی که هرازچندگاهی از زیر خاک به عنوان عیدی، سرزمین ما را با شمیم خود عطر آگین می کنند . به جانبازانی که حدود سی سال است نمی توانند بخوابند . به مادرانی که همین اندازه و کمی بیش از نصف عمرشان را با یاد یکی یک دانه هایشان به سر کرده اند و هنوز هم منتظرند و به بسیاری چیزهای زیبا و غم انگیز دیگر.. قرار گذاشته ایم همدیگر را از نزدیک ببینیم تصورش هم برایم سخت است. بی تاب دیدن آن نوجوان رزمنده هستم که حالا بزرگ و البته بزرگ شده است. حالا احساس می کنم با عماد کریمیان بیش از اطرافیانم اشنا و مانوسم . هنوز فرصت دیدار حاصل نشده است و بیم هم دارم نکند او را نبینم و... شاید هم باید منتظر یک اردیبهشت دیگر بود تا در آن اردیبهشت به یاد همه ی اردیبهشت های مادران شهید که این همه در سوگ فرزندانشان خون گریه کردند ما هم اشک بریزیم .
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
-
شلیک به زندگی در مراسم شادی/ تیراندازی حین یک عروسی کشته و زخمی برجای گذاشت
-
سیمان سفید تنگ سپو؛ پروژهای ۱۸ ساله که در حسرت تحقق ماند
-
شکار غیرمجاز شبانه با سگهای آموزشدیده در کهگیلویه و بویراحمد
-
وزیر میراث فرهنگی/تفویض اختیار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به استاندار
-
مطالبه عجیب موحد از وزیر میراث فرهنگی/ منجی کهگیلویه باشید!
-
مدیران اینستاگرامی؛ خدمت یا نمایش؟
-
ذبح منافع عمومی به جای منافع شخصی/ مدافعین معاون استاندار دنبال چه چیزی هستند؟
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!