-
آینده جنگ اسرائیل با ایران چه خواهد شد؟
عباس عبدی -
«شافرج الله»
سیدمحمد مختاری -
ایران خانهی ماست؛ مسئولیت ایرانی بودن فراتر از هر تفاوتی
علیرضا تابش -
وقتی وفاداری استاندار به دولت قربانی روابط و رفاقتهای پشت پرده میشود»
یادداشت مخاطبان -
دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
فضلالله یاری -
جوابیهای به یک رسانه/ وقتی مدح بیمحتوا جای مطالبهگری رسانهای را میگیرد
حسن کریمی -
مرثیهای بر پروژههای نیمهتمام استان کهگیلویه و بویراحمد
بویار پارسه -
دیدهبان
هجیر تشکری -
عوارض شناسی تعطیلی خرد سیاسی در سطح میزان پیشرفت شهرستانهای چهارگانه
یاسین علویان سوق -
واقعیت مدیران 50 میلیاردتومانی و نقش «تاجگردون» در بحران مدیران اینستاگرامی!
اسلام ذوالقدرپور
دلنوشتهای برای پرواز ناتمام

سالها پیش بود، وارد ۱۵ سالگی شده بودم، سیزده نوروز بود، سیزده بدر، ولی آن روز در شهرم اهواز چنان طوفان و باد و باران به پا شد (البته آن موقعها خبری از خاک نبود) که در خانه محبوس شدیم. خانه عزیزتر از جانم، مادر بزرگ مرحومم، در آن آخرین روز تعطیلات سال ۶۹ برای اولین بار دست به قلم شدم و شروع کردم به نوشتن، نوشتم و نوشتم، آرامش خاصی پیدا کردم. نمیدانم ژن به ارث برده از پدر و مادرم که هر دو دست به قلم بودند بود یا آن شرایط جوی در من جرقهای پدید آورد.
حالا سالهاست که مینویسم و روزی که دست به قلم نشوم انگار آرامش آن روز طوفانی که همیشه در نوشتن همراهم بوده و هست را ندارم، در این سالها که با نوشتن خاطرات روزانه و تحلیل خودم از شرایط مختلف جامعه و خانواده، اوضاع سیاسی کشور و حتی آب و هوا شروع شد و بعد به نوشتن متون برای صدا و سیما و اجراهای خودم در مرکز خوزستان رسید و نهایتا به همکاری با مطبوعات در چندین سال قبل تا به حال ختم شد، از همه چیز و همه جا نوشتم، فرهنگی و سیاسی، ورزشی و هنر و ... ولی امروز که خواستم از پرواز ناتمام تهران - یاسوج بنویسم ناگهان شرمنده قلم شکستهام شدم، او را بدین دلیل قلم شکسته میگویم چرا که از روز اول به نسبت قلم بزرگان، قلم خود را شکسته خواندم، به هر حال شرمنده شدم چرا که هیچگاه به او فکر نکرده بودم، از روزی که با هم عهد کردیم در راستای رسالت قلم، ادای دین کنیم، او بر عهدش استوار ماند، در این سالها برای خشنودی و تبلیغ و تخریب کسی ننوشتیم. سعی کردیم همه را ببینیم، ولی قضاوت نکنیم و به تکلیف عمل کنیم و از آن لذت ببریم، اما امروز شرمنده او شدم؛ او همراه صمیمی من در همه این سالها بود، برایش بیشتر از دردها گفتم و او را غصه دادم، بارها قطرات اشکم که روی کاغد میغلطید مانع حرکت درست قلم عزیزم میشد ولی اعتراض نمیکرد، از شادی برای او کم گفتم، امروز با او و برای او نوشتم که شرمندهام، شرمندهای که کاری از دستش ساخته نیست، شرمنده که از زلزله و سیل و مصیبتهای آنان نوشتم، ولی خوب حادثه طبیعی بودند، از دفاع مقدس، از شهدا، از قهرمانان وطنم، از مدافعین حرم گفتم که دردآور بود، ولی قلم شکستهام با افتخار قلم میزد، از خاک دامنگیر خوزستان نوشتم که خاک امروز پاداش خاک ندادن خوزیها در دورههای مختلف تاریخی بود، از آتناها و ستایشها با درد نوشتم که قربانی جامعه بیفرهنگ امروز و خشونت جنسی آن شدند، از حادثه بمبگذاری بانک سامان اهواز گفتم که در کوتاهمدت تعداد بسیاری انسان بیگناه در جلوی چشمان خودم و دختر کوچکم مظلومانه سوختند و به خاکستر تبدیل شدند، باز بجز نوشتن کار دیگری از دستم بر نمیآمد، برای پلاسکو و سانچی قلم زدم، از آتشنشانان و دریادلان قهرمانی که در راستای خدمت به هموطن و وطن آسمانی شدند، اما امروز که پس از گذشت یک هفته و بیشتر میخواستم از حادثه تلخ سقوط هواپیما بگویم دیگر قلم شکستهام یاری نکرد، نمیدانستم چگونه او را به نوشتن راضی کنم و با زبان بیزبانی میگفت بس است؛ او هم با من و ملت من میگریست و از ندانمکاریها و بیتعهدیها و مسئولیتناپذیریها خیلیها شکایت کرد، از من هم شاکی بود که چرا او را به چنین نوشتنی وادار میکنم و دیدم که راست میگوید و به او حق دادم، مگر یک قلم چقدر میتواند از غم و غصه بگوید و بنویسد. خدایا ما را چه شده، تقاص کدام گناه را پس میدهیم، چرا مردنها برایمان عادی شده، چرا نباید با قلم شکستهام از شادیهای ملتم بگویم، چرا نباید از اتفاقات خوب بنویسم، نه اینکه شعار بدهم و اغراق کنم، بلکه از زیباییها و شادیهای واقعی بگویم چرا و چرا؟
به قلم شکستهام گفتم آری تو راست میگویی و من شرمندهام، چون به سهم خود مثل بقیه مقصرم، پس برای اولین بار نوشتن را کنار گذاشتم، البته نمیتوانستم هم بنویسم، فقط مانند سایرین به قربانیان حادثه پرواز ناتمام ادای احترام کردم و برای اولین بار میخواهم در این دلنوشته دعا کنم و خواهش کنم که عزیزان از صمیم قلب آمین بگویند:
دعا میکنم که هر چه سریعتر اجساد قربانیان پرپر شده از دل برفهای کوه دنا پیدا شوند تا خانوادههای آنان کمی آرامش یابند. دعا میکنم که در این روزهای پایانی سال دیگر شاهد چنین حوادثی نباشیم و سال جدید را با سلامتی و آرامش و شادی آغاز کنیم. دعا میکنم برای آزادی تمام زندانیان و محصورین به ناحق در سراسر دنیا که انشاءالله در آغاز سال جدید از این گرفتاری رهایی یابند و دعا برای سلامتی تمام پدران و مادران وطنم و تکتک مردمان سرزمینم، باشد که شاکر حق باشیم.
منبع:همدلی
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 3 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
- 4 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 5 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 7 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 8 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
-
نشست احزاب اصلاحطلب و اصولگرا با استاندار/ «وحدت» و «همبستگی ملی» فصل مشترک جریانهای سیاسی استان/ گزارش و عکس
-
رئیس فرهنگ و ارشاد گچساران منصوب شد/ ابلاغ
-
مديرعامل شركت نفت گچساران: كتابخانههای شركت نفت گچساران بیش از 6 هزار نفر عضو دارد
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر شتاب و روند تکمیل پروژههای عمرانی و خدماتی شهر یاسوج تاکید کرد
-
استاندار: زیرساختهای گردشگری مذهبی توسعه مییابند
-
تذکر رئیسجمهور به منابر، رسانه ملی و نمازهای جمعه: از سخنان تفرقهافکنانه و اختلافبرانگیز بهشدت پرهیز شود
-
«وضعیت حساس کنونی» ؛ جنگ یا صلح؟!
-
«همایونفر» معاون اداره کل مسکن و شهرسازی استان شد/ ابلاغ
-
هتل ورزش یاسوج پس از سالها تکمیل میشود/ آگهی مناقصه
-
لاشه پهپاد هرمس بر دوش یک لر
نظرات ارسالی 1 نظر
انشاالله .که در سال جدید چنین حوادث تلخی رخ ندهد..ولی عزیزان دل یک مثل لری هست که میگن تا مال من این واره،هره من این داره. تا ما برای ملت خودمون ارزش قایل نشیم انسانیت را را محترم نشماریم و برای ملت های دیگر کشورهای عربی بشتراز ملت خودمون ارزش قایل بشیم همین است
پاسخ